پنجشنبه 12 آبان 1390

هر یک از دایره‌ی جمع به راهی رفتند


من دوست ندارم از این عکس نگاه بردارم. همین‌طور نشسته‌ام به تماشایش و کیف می‌کنم. به چهره‌ها دقیق می‌شوم و می‌روم در بحر تک‌تکشان؛ دست‌کم آن چهار نفری که بیشتر می‌شناسمشان: پرویز مشکاتیان٬ فریدون مشیری٬ بیژن بیژنی (همشهریمان) و پرویز کلانتری.

تاریخ عکس را نگاه می‌کنم: اردیبهشت ۶۷. از این‌که جنگ هنوز به پایان نرسیده٬ می‌توان حدس زد روزهای سخت و دشواری بوده است. البته خوبی‌هایی هم داشته است حتما. هوای تهران را هنوز گند نگرفته بود٬ ترافیک خیابان‌هایش را قفل نکرده بود٬ آدم‌ها هنوز این‌قدر پدرسوخته نشده بودند٬ در دل‌ها هنوز کمی ایمان و خرده‌ای امید به آینده‌ای روشن باقی مانده بود٬ چه می‌دانم. من که آن‌قدری یادم نمی‌آید آن روزها را. می‌توانم فقط تصور کنم با خودم؛ یا تخیل. سال ۶۷ همان سالی‌ست که شجریان با همین مشکاتیان که این‌جا سه‌تار به دست نشسته‌ است٬ دود عود و دستان را بیرون داد. ۶۷ سالی‌ست که جنگ تمام شد. سالی که من به مدرسه رفتم. این‌ها همه‌ی چیزهایی‌ست که من از این سال می‌دانم.

خنده‌دار است٬ ولی نشسته‌ام این‌جا به تماشای این عکس و با خودم تخیل می‌کنم و لذت می‌برم. از تصورش٬ حتی از خیال این که ۲۴ سال پیش٬ یک روز اردیبهشتی٬ مشکاتیان و مشیری و بیژنی و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و رفتند کوهی٬ دشت و دمنی٬ جایی به گردش٬ بعد گوشه‌ای اتراق کردند که آن طرف‌ترش هم اسبی الاغی داشت می‌چرید٬ بعد مشکاتیان سه‌تارش را درآورد به نواختن و احتمالا بیژنی –با آن سبک نشستن و سبیل پرپشت و عینک تیره‌اش- صدایش را سر داد و بقیه دست زدند و حال کردند٬ حتی از خیال چنین تصویری هم لذت می‌برم. چهره‌ی مهربان مشیری را نگاه می‌کنم که چه با لذت کف می‌زند و پرویز کلانتری و بقیه را٬ که نمی‌شناسم البته.

هی می‌نشینم به کارهایم و دلم طاقت نمی‌آورد. برمی‌گردم دوباره عکس را نگاه می‌کنم و کیف می‌کنم. صفحه‌اش را پایین نگه داشته‌ام که بتوانم تندتند نگاهش کنم. بیشتر از همه شادی و سرزندگی مشیری دلم را برده است.

این آدم‌های بزرگی که آمدند و رفتند.

نظرات بازدید کنندگان

  1. مهسا گفت:

    سلام اویس جان ازدواجتون روتبریک میگم انشاله سعادتمند بشین من همه نوشته هاتو میخونم یه جور غم پنهان توشون نهفته است وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد با تمام وجودم آرزو میکنم لبهات در آن نزدیکیها باشد.دوست قدیمی مهسا

دیدگاه شما