یکشنبه 1 آبان 1390

اتهام ابلهانه٬ پاسخ خردمندانه


این یادداشت را در روزنامه‌ی اعتماد این‌جا بخوانید:


در این‌که اتهام تروری که آمریکا علیه ایران علم کرده است٬ آن‌قدر ابلهانه و غیرواقعی است که هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پذیرد٬ تردیدی نیست. به واقع دروغ‌ها و بلوف‌های این‌چنینی در بازی‌های سیاسی سابقه‌ی طولانی دارد و موضوع جدید و ناشناخته‌ای به شمار نمی‌آید. شاید مشخص‌ترین این‌گونه دروغ‌ها را در سال‌های اخیر بتوان موضع‌گیری‌های آمریکا و متحدانش برای توجیه حمله‌ی نظامی به عراق دانست. در سال ۲۰۰۳ آقای کالین پاول٬ وزیر خارجه‌ی وقت آمریکا اسناد و مدارکی را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد و متعاقب آن در سخنرانی‌ای در همان شورا مدعی شد آمریکا شواهد موثقی در دست دارد که وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق را تأیید می‌کند. در همان دوران٬ آقای تونی بلر نخست‌وزیر انگلیس هم در سخنرانی مشابهی در پارلمان این کشور ادعاهای آمریکا را تکرار و بر توان تسلیحاتی عراق صحه گذاشت. تنها سال‌ها پس از آن سخنرانی‌ها و با گذشت زمان بود که مشخص شد تمامی این سخنان و ادعاها دروغ بوده و شواهدی هم که در تأیید آن‌ها ارائه شد٬ مخدوش بوده‌اند.

اما نکته این‌جاست که ظاهر ساده و خام‌دستانه‌ی اتهام‌هایی که آمریکا در این داستان ترور متوجه ایران کرده است٬ نباید سبب شود که از توجه به دو نکته‌ی اساسی غافل بمانیم:

اول این‌که سیاستمداران آمریکایی آدم‌های احمق و نادانی نیستند که توانایی طراحی سناریوهای واقعی‌تر و باورکردنی‌تر را نداشته باشند. سوال این‌حاست که چرا برای چنین ماجرایی هزینه‌ی بیشتری نکرده و نقشه‌ی قابل‌قبول‌تری نکشیده‌اند. به نظر نگارنده این موضوع دست‌کم می‌تواند دو جواب ابتدایی داشته باشد. اول این‌که همین سناریو برای برآوردن مقاصد آن‌ها کفایت می‌کرده و لذا نیازی به صرف زمان و هزینه‌ی بیشتر برای آن احساس نکردند. به دیگر کلام٬ چنان‌چه هدف آمریکا همراه کردن متحدان خود برای اعمال تحریم‌های جدی‌تر علیه ایران بوده است٬ با توجه به هماهنگی موجود میان این کشورها٬ تنها ایجاد بهانه‌ای –ولو ساده- کفایت می‌کرده تا اجماعی علیه ایران به وجود آورند و در واقع همین اتهام هم مقصود آمریکا را برآورده می‌کرده است. بر اساس این تحلیل می‌توان نتیجه گرفت که طرح حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران –در این مقطع و به دلیل این اتهام- هرگز از مرحله‌ی حرف فراتر نخواهد رفت. چرا که حمله‌ی نظامی علاوه بر اجماع و همراهی‌های بین‌المللی نیاز به حمایت افکار عمومی جامعه‌ی آمریکا نیز دارد و سیاستمداران آمریکایی خوب می‌دانند که پس از تجارب عراق و افعانستان چنین اتهام ساده‌لوحانه‌ای هرگز برای اقناع افکار عمومی آن جامعه و شروع یک جنگ جدید کفایت نخواهد کرد. احتمال دیگر این است که این سناریو تعمدا به صورت ابلهانه‌ای طراحی شده باشد تا ضمن فراهم‌آوری بهانه‌ای برای اجماع جهانی علیه ایران٬ قدرت عملیاتی و برنامه‌ریزی ایران را نیز به مسخره و استهزا بگیرد. در واقع در این حالت٬ آمریکا در وهله‌ی اول توانسته است متحدان خود را برای منزوی کردن ایران همراه خود کند و در وهله‌ی دوم –در صورت اثبات این ادعا٬ ولو به صورت صوری- ناتوانی اطلاعاتی و عملیاتی ایران را به زعم خود در جامعه‌ی جهانی به تصویر کشیده است.

نکته‌ی دوم این‌که در چنین شرایطی بسیار ضروری است با اتخاذ یک تصمیم قطعی در عالی‌ترین سطوح نظام٬ تمامی سیاستمداران و مسؤولان کشور موظف به حفظ یک موضع واحد شوند تا به این ترتیب از پراکنده‌گویی و پخش سخنان ضد و نقیض پرهیز شود. به نظر نگارنده٬ در چنین شرایطی سخنان غیرمسؤولانه و نسنجیده از سوی هر مقامی –برای مثال فرماندار یک شهرستان یا امام جمعه‌ی یک بخش- می‌تواند بهانه‌ای را به دست بهانه‌جویان بدهد. این نکته‌ای است که بارها در گذشته برای کشورمان مسئله‌ساز شده است که افراد غیر مرتبط با اظهارات برنامه‌ریزی‌نشده مشکلاتی را برای کشور به همراه آورده‌اند. تا همین‌جای کار هم٬ چنین به نظر می‌رسد که رویه‌ی واحدی برای مواجهه با این اتهام و برخورد با آن در دستگاه دیپلماسی کشور اتخاذ نشده است و برای مثال در حالی که روز دوشنبه وزیر خارجه ایران از آمادگی ایران برای بررسی ادعاهای آمریکا علیه ایران در مورد طرح ترور سخن می‌گفت٬ در همان روز رئیس‌جمهور در مصاحبه ای با شبکه ماهواره‌ای الجزیره چنین موضوعی را رد کرده و انجام چنین تحقیقی را زیر سوال برد. جالب این که در همین روز دوشنبه رییس مجلس شواری اسلامی در کنفرانس خبری‌ای در سوییس از معتاد و دایم‌الخمر بودن متهم اصلی این پرونده و عدم تعادل روانی وی سخن گفت که -فارغ از صحت و سقم چنین ادعایی- باید این را هم در زمره‌ی پراکنده‌گویی‌ها ناهماهنگ قلمداد کرد.

اتهام آمریکا هر اندازه که بی‌اساس و دروغین باشد٬ اگر جواب سنجیده و درستی از سوی ایران دریافت نکند٬ می‌تواند پیامدهای سیاسی و اقتصادی‌ای را برای کشورمان به همراه داشته باشد و لذا نباید ظاهر ابلهانه و خام‌دستانه‌ی این اتهام دستگاه دیپلماسی کشور را به اشتباه بیندازد. این مثال قدیمی که دشمن را هرگز نباید کوچک شمرد٬ در مورد اتهام‌های بی‌اساس و غیرقابل‌باور هم صدق می‌کند.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Anonymous گفت:

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

  2. بابک گفت:

    از نوشته هایتان لذت می برم
    بدون شک سخنان شما سنجیده و منطقی است، ولی از دید عده ای که همین باصطلاح جمهوری اسلامی را دشمن اصلی مردم ایران می دانند، هر چه این آقایان بیشتر پرت و پلا بگویند، بیشتر به نفع مردم ایران است
    البته من اینرا می دانم که شماکامنت مرا حذف خواهید کرد، چرا که مقاله هایتان در روزنامه های رژیم چاپ می شوند و ظاهرا شما بدلایل گوناگون به پایداری و اصلاح این رژیم علاقمند هستید. پیروز و شاد باشید

دیدگاه شما