شنبه 8 مرداد 1390

سیاه٬ سفید٬ خاکستری


در همین چند هفته‌ی اخیر٬ دست‌کم دو خبر مشابه به گوشم خورد با این مضمون که در جریان امر به معروف و نهی از منکر کار به درگیری کشید و منجر به ضرب و جرح آمر به معروف شد. صورت دو خبر شباهت‌های زیادی دارد. در هر دوی این‌ها شخص مضروب روحانی جوانی بود که در ساعات پایانی شب در خیابان به همراه ۲ نفر از همراهان خود در حال تردد بود و پس از مشاهده‌ی ایجاد مزاحمت چند تن از اراذل و اوباش برای یک یا چند خانم جوان٬ به دفاع از مظلوم برخاست و در نهایت توسط توسط اشرار مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

روال معمول در شرح اخبار این‌چنینی این است که یکهو یک سوی ماجرا –که همان آمر به معروف است- تبدیل می‌شود به فرشته‌ی پاک و معصومی که با نیت کاملا خیر و با هدف اصلاح جامعه جانش را کف دستش گذاشت و آمد جلو و سوی دیگر شیطان دیو‌سیرتی می‌شود که با شرارت خود جامعه را آلوده و به آن فرشته‌ی پاک آسیب زده و حالا سزاوار سخت‌ترین مجازات‌هاست. در صورتی که قضیه می‌تواند به کل متفاوت باشد.

نکته‌ی اول این‌که آدم‌ها درک و برداشت‌های متفاوتی از تعامل‌های اجتماعی دارند. رفتاری که ممکن است در نظر یک فرد مصداق شرارت و مزاحمت باشد٬ می‌تواند در نگاه فرد دیگر رفتاری کاملا عادی تلقی شود. در این شرایط٬ مرجعی که می‌تواند در خصوص این رفتارها قضاوت نهایی و قطعی داشته باشد٬ قانون است که حد و مرز این تعامل‌ها را مشخص می‌کند. با این توضیح٬ سوال این‌جاست که مرجع تشخیص این که عمل آن پسر جوان مصداق شرارت بوده است با کیست؟ جراید می‌نویسند در ساعات پایانی شب٬ چند نفر اراذل و اوباش مشغول ایجاد مزاحمت برای چند خانم جوان بوده‌اند و به ناگاه طلبه‌ی جوان از راه رسید و به دفاع از مظلوم برخاست. همین داستان را می‌توان به گونه‌ی دیگری هم نقل کرد و آن این است که ساعت ۹-۱۰ شب پسری در خیابان مشغول گپ زدن و یا اصلا بگوییم شماره دادن به دختری بوده است و بعد طلبه‌ای که از آن‌جا می‌گذشته٬ حالا یا واقعا با نیت خیر یا از لج این‌که خودش دستش به جایی بند نیست٬ خودش را انداخته است وسط داستانی که هیچ ربطی بهش نداشته است. پسرک هم لابد از این دخالت نابه‌جا عصبانی شده و جواب طلبه را داده و کار بالا گرفته است. وسط دعوا هم که نقل و شیرینی پخش نمی‌کنند؛ بالاخره یکی می‌زند٬ یکی هم می‌خورد. این‌ها را که می‌گویم٬ من حقیقتا از شرح ماوقع اطلاعی ندارم. اما شباهت‌هایی که میان شرح این وقایع وجود دارد که یک طرف را سفید و پاک و سوی دیگر را سیاه و پلشت نشان می‌دهد٬ آدم را به این تردید می‌اندازد که شاید ماجرا غیر از اینی باشد که به گوش ما رسیده است. از کجا معلوم طلبه‌ی نامبرده آدم فضولی نبوده است که در کاری که بهش ربطی نداشته٬ دخالت کرده و اسباب عصبانیت طرف دیگر را فراهم آورده باشد؟

نکته‌ی دوم این‌که٬ با فرض حسن نیت طلبه و شرارت جوان مزاحم٬ آیا اطمینانی وجود دارد که طلبه تمام اصول و قواعد امر به معروف و نهی از منکر و مراحل آن را به درستی اجرا کرده باشد؟ آیا اصلا طلبه‌ی مزبور شرایط لازم برای امر به معروف را داشته است که پا پیش گذاشته است؟ این شرایط و طی درست آن اصول و مراحل کجا و کی بررسی شده که چشم‌بسته همه حق را به طلبه داده‌اند؟ از کجا معلوم آن طلبه آدم بی‌ادب و پرخاشگری نبوده است که بدون مقدمه شروع به فحاشی کرده باشد؟ این موارد آیا جملگی مورد بررسی دقیق قرار گرفته است؟

نکته‌ی سوم این‌که٬ با فرض حسن نیت طلبه و شرارت جوان مزاحم و همچنین با فرض طی درست تمام مراحل امر به معروف و احراز شرایط شخص آمر٬ سوال این‌جاست که مگر مملکت پلیس و نیروی انتظامی ندارد که هر کس از راه برسد٬ بخواهد شخصا قانون را به اجرا بگذارد و جلوی تبهکاران را بگیرد؟ این طلبه اصلا چه کاره بوده است که بخواهد با دست خالی و بدون حکم قضایی جلوی وقوع جرم را بگیرد؟ ایشان در بهترین حالت٬ وظیفه‌اش این بوده است که پس از امر به معروف زبانی (که آن‌هم جای بحث و نقد دارد) و مشاهده‌ی بی‌اثر بودن تلاشش٬ موضوع را پلیس یا مراجع ذی‌ربط اطلاع داده و درخواست کمک کند. وانگهی مگر خود آن خانم‌ها زبان نداشتند که پلیس را در جریان بگذارند؟ این طلبه سمتش در این ماجرا چه بوده است؟

همچنان که پیش‌تر هم گفتم٬ من اطلاعی از ماجرا ندارم و دانسته‌هایم محدود به همین شنیده‌های این‌جا و آن‌جاست. امیدوار هم هستم که همه چیز همان‌طور باشد که نقل شده است و طلبه‌ی داستان ما واقعا بی‌گناه و معصوم باشد. ولی عجیب این‌جاست که داستان‌هایی از این دست٬ همه جا از زبان همان آمر به معروف نقل می‌شود و طبیعی است که هیچ بقالی نمی‌آید بگوید ماست من ترش است. کاش دست‌کم یک بار هم داستان از زبان سوی دیگر ماجرا شنیده شود تا درستی تصویرهای سیاه و سفیدی که در داستان‌های این‌چنینی می‌شنویم محک بخورد. همه‌ی ما در ایران نمونه‌ها و تجربه‌هایی را از دخالت‌های نابه‌جای آدم‌های فضول در زندگی و روابط شخصی‌مان دیده‌ایم و به یاد داریم؛ از همسایه و فامیل گرفته تا آدم‌های غریبه. این حوادثی هم که نقل کردم٬ می‌تواند یکی از همین دخالت‌های نابه‌جا باشد که یکهو لباس قداست پوشیده و رنگ و بوی معطری به خود گرفته است.


پ.ن. با هر شرح و توجیهی٬ تردیدی نیست که فرد ضارب مجرم است و باید طبق قانون مورد مجازات و کیفر قرار بگیرد. بحث بر سر آن نیست. بحث بر سر نگاهی است که به داستان‌های این‌چنینی وجود دارد و فضایی که جراید از این حوادث می‌سازند. ای کاش در کنار مجازات فرد ضارب٬ موضوع دخالت طلبه هم مورد بررسی قرار می‌گرفت و در صورت لزوم٬ مجازاتی هم برای دخالت‌های نابه‌جا در امور شخصی دیگران در نظر گرفته می‌شد.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Anonymous گفت:

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

  2. خلیل گفت:

    سلام

    سال ها پیش در مشهد بودم. در میدان فردوسی سوار تاکسی خط شدم و یک دختر خانم هم سوار شد. بعد از لحظه ای تاکسی توسط دو موتور سوار بسیجی متوقف شد. مرد مسنی از آنان رو به دختر خانم کرد که این آقا پسر به شما متلک گفت، چرا به ما نگفتی!! دختر گفت من که نشنیدم. جواب داد ما که شنیدیم و پس جوانی را همراه خود داشت و با بیسیم به گشت اعلام کرد که یک مجرم را گرفته است. این نحوه ی امر به معروف و نهی از منکر است که هم آن دختر خانم را بین مسافرین خجالت زده کرد و هم پسرکی را به اتهامی ناروا روانه بازداشتگاه کرد.

  3. Anonymous گفت:

    چرا به راحتی هر نظری رو خوشت نیاد حذف میکنی؟ فکر نمیکنی از شعور و دموکراسی و آزادی بیان به دور باشه؟ نگو که نظر اول که حذفش کردی تکراری بوده!!! (مثل دفعات قبلی که اینطوری توجیه میکردی)

  4. اويس گفت:

    به ناشناس: ادب را رعایت کنید تا پیامتان پاک نشود.

  5. Anonymous گفت:

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

  6. Anonymous گفت:

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

  7. Anonymous گفت:

    ما خودت و اربابانت را پاک خواهیم نمود.

  8. Anonymous گفت:

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

  9. مریم گفت:

    همه حالت هایی که گفتید درست و قبول و قابل بررسی اما حالت دیگه ای رو در نظر نگرفتین و اونم اینه که ممکنه مزاحمت در حد تیکه و شماره و … نبوده باشه و حتی ممکنه اون دخترا هم درخواست کمک کردن که اون فرد (حالا روحانی یا هر فرد دیگه ای) به کمک رفته و مضروب شده. از یه آدم منصف مثل شما بعیده همه جوانب رو نبینه.

دیدگاه شما