این هم از فارسینویسی ما
چند وقتیست در فکر هستم تمام ابهامهای نوشتاریم را جمع کنم و یکجا از آدم صاحبنظری٬ کسی که سرش به تنش بیرزد و حرف حساب بزند بپرسم. گفتم شاید کسان دیگری هم در این فکر باشند و بد نباشد همه سوالهامان را یککاسه کنیم تا سیاههی کاملی از این ابهامها فراهم شود. من نمونههایی از این تردیدها را اینجا آوردهام. نمونههای نگارشیایست که بسیار دیدهام از یادداشتی به یادداشتی متفاوت بوده و یا بسته به سلیقهی نویسنده تغییر کرده است.
فکرم هنوز خام است و هیچ سر و سامانی بهش ندادهام. شاید اصلن بعضی از این تردیدها بیهوده بوده و شیوهی درست نگارش عبارت مسجل باشد و نیازی به طرح سوال نباشد. شاید هم در برخی موارد٬ تمام حالتهای مورد تردید درست باشد. این پست را برای همین اینجا آوردهام تا به نتیجهای بر سر این ابهامها برسیم. ضمن اینکه ممکن است شیوهی طرح سوال را عوض کنم و به جای این که مثلن بپرسم زندهگی درست است یا زندگی٬ سوال را به صورت کلی و اینگونه طرح کنم که آیا در حاصلمصدر با پسوند گی حرف هـ حذف میشود یا خیر. یا به جای اینکه بپرسم طناب درست است یا تناب٬ بپرسم در کلمههایی فارسی (و نه عربی) هستند٬ آیا درست است که حرف ط را به ت تغییر دهیم خیر.
کاش این را دستبه دست کنید و هر کس هم پیشنهاد یا ابهامی دارد بدهد تا سیاههی درست و حسابیای دستوپا کنیم. در حال حاضر در نظر خودم داریوش آشوری گزینهی مناسبی برای طرح این سوالهاست. هم بهروز است٬ هم سوادش را دارد و هم آدم پاکاریست که احتمالن به نامه و پرسشهایی از این دست٬ جواب درستدرمانی میدهد. هرچند تأکیدی حتی بر شخص هم ندارم و اگر پیشنهاد بهتری برسد٬ میپذیرم. شاید هم در نهایت برای چند نفر بفرستیمش و ببینیم اکثریت چه میگویند. گفتم که همهچیزش باز است و هنوز هیچ کجایش را قطعی نکردهام.
مثالهایی از تردیدهای من:
دیشب / دیشب
عالیست / عالیست / عالی است
زندهگی / زندگی
لطفن / لطفا / لطفاً
کتابم / کتابم
بیشتر / بیشتر
بیهوده / بیهوده
بهترین / بهترین
راستش / راستاش
کتابهایش / کتابهاش
آمادگی دفاعی / آمادگیی دفاعی
نمایشگاه / نمایشگاه
خانهی ما / خانه ما
قضیهش / قضیهاش
طناب / تناب
پ.ن. لطفن اگر یقین ندارید٬ با قطعیت سخن نگویید. خود من تقریبن مطمئن بودم “خانهی ما” درست است. همین الان کسی برایم این پیوند را از فرهنگستان فرستاد که میبینم همچنان “خانه ما” (ی کوتاهشده بالای ه) را درست میداند (صفحهی ۲۸). خیلی تعجب کردهام. وقتی بر سر این سادهترین قطعیت و توافقی وجود ندارد٬ باقی موارد که جای خود دارد.
من فکر می کنم در کتاب های نگارش جدید دبیرستان عبارت درست این ها آورده شده است، حتی در کتاب های ابتدایی هم می توانید این ها را چک کنید، چون برام جالب بود که نسبت به زمان ما تغییرات زیاد بود.
قبول دارم. ولی احتمالن کسانی که تغییراتی در اینها دادهاند دلایلی برای این نوآوریهای خود داشتهاند. خاصه اینکه بسیاری از این افراد خود در حیطههای زبانشناسی صاحبنظرند.
به نظرم که ایده خوبی است و بسیار هم حایز اهمیت. نمیدانم در جریان هستی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی مدتی پیش اقدام به تهیه مجموعهای تحت عنوان دستور خط فارسی نمود که اتفاقا چندین ویرایش از آنرا هم تاکنون بیرون داده است. با توجه به بنیه علمی و سبقه طولانی فعالیتهای انجام شده در آنجا به نظرم کار قوی و قابل دفاعی آمد.
لینک صفحه اینترنتی این مجموعه را اینجا میگذارم که نگاهی بیندازی و نظرت را به من هم بگویی.
http://www.persianacademy.ir/fa/dastoorpdf.aspx
پدرام عزیز ممنون از لینک. خیلی کمک خوبی است. هرچند تا همینجا که دوسه صفحهایش را خواندهام کلی سوال جدید برایم ایجاد شده است. حتمن دربارهش مینویسم. شاید هم این یادداشت را بهروز کنم. در هر حال خیلی ممنون.
اینها ۱۰۰٪: زندگی، لطفاً، کتابم، راستش، کتابهایش، آمادگی دفاعی، خانهی ما، قضیهاش
منبعتان چیست؟ دستکم بر اساس همین مصوبات فرهنگستان که پدرام لینکش را گذاشته است “خانه ما” درست است نه “خانهی ما”. لطفن اگر با این قطعیت سخن میگویید منبع و یا دستکم استدلال خودتان را هم بگویید. وگرنه هر کسی میتواند بگوید ۱۰۰%. ضمن این که اصلن در بحثهایی نظیر این ۱۰۰% معنایی ندارد. چون حتی اگر همه چیزی بگویند، کسی با استدلال متفاوت (و شاید هم درستی) میتواند نظری متفاوت از همه داشته باشد. هدف این یادداشت و فراخوان هم فراهم آوردن اجماعی قابل اتکا (و نه لزومن ۱۰۰درصدی) است.
سلام
آقای داریوش آشوری در مقدمه ترجمهی کتاب ماکیاولی درباره چندتایی از تردیدهایتان توضیح داده.
در مورد زندگی یا زندهگی یک وقتی یک استاد زبان فارسی دانشگاه بهم گفت که اکثر اسامی که موقع جمع بستن گ میگیرند ریشه در زبان پهلوی دارند مثلا زنده در پهلوی زندگ بوده و این گ در طول زمان به ه تبدیل شده اما به هنگام جمع بستن یا مشتقات دیگر ساختن دوباره خودش را نشان میدهد مثل زندگی یا زندگانی.
با احترام
بهار
دربارۀ مرجع تصمیمگیری خط فارسی دو حالت میتونیم داشته باشیم: ۱. دستور خط فارسی که فرهنگستان تصویب کرده، ۲. سلیقۀ شخصی!
واقعیّت اینه که مرجعگرایی و استاندهپذیری در ما فارسیزبانها رفتار چندان شایعی نیست؛ یعنی از هر دری که حرف بزنیم، درنهایت حالت دوم رو درپیشخواهیم گرفت! البته خیلی هم بدون غر زدن این کار رو نمیکنیم. اوّلش معمولاً یه غری به جون فرهنگستان میزنیم، که مثلاً باید اونا یه کاری میکردن (که یعنی فکر میکنیم نکردن، که البته کردن و «دستور خطّ فارسی» هم سالهاست که در وبگاه فرهنگستان در دسترسه)؛ بعد هم که فهمیدیم قبلاً این کارا شده، نقدهایی رو که به کار فرهنگستان وارد می دونیم بیدرنگ در خطّ خودمون اعمال میکنیم (این اشکال به خود من هم وارد بوده)!ا
امّا به نظر منطقی میآد که به حرفای فرهنگستان بیشتر گوش کنیم و دل بدیم. وقتی حرف از فارسی و مسألههای مربوط به فارسی میشه شاید نام فرهنگستان از ذهن خیلیهامون بگذره، پس شاید منطقی باشه که صلاحدید این تنها مرجعی که بیشترمون در این مورد میشناسیم ملاک کارمون بشه؛ دستکم به این دلیل که مرجع دیگهای نیست که جمعیت زیادی بشناسند. این یعنی گراییدن به مرجعهای پرشمار که همگرایی در اونها سخت و دیر رخ میده (شاید هم رخ نده)!ا
دربارۀ خطّ (فارسی) زیاد میشه حرف زد. من به این مسأله هم دوست دارم نگاه تاریخی و درزمانی داشته باشم؛ امّا در نوشتار امروز، درست میدونم که از صلاحدیدهای فرهنگستان پیروی کنم، هرچند اگه به مذاقم خوش نیاند.
من خودم در این قبیل موارد از مشیای که به همراه دلایلش در زیر میآرم استفاده میکنم. اما پیش از شروع اضافه کنم که (جز بند اول) کلا در این قبیل امور، به سختی بشه معیار قاطعی پیدا کرد، یا شاید به بیان دیگه بهتره بگم کسانی که میتونن در اینباره معیاری وضع کنند، تا بهحال دلیلی ندیدند همچه کاری کنند!
۱.طناب درسته. تناب کلا غلطه و در فارسی نداریم. هرچند مشابههایی گولزنندهای از این دست در فارسی هست: حیات (زندگی)/حیاط (بخشی از منزل)، شصت (عدد)/ شست (انگشت)
۲.هرچند حروف زبان عربی جوری وارد زبان ما شدند که دیگه نمیتونیم ازشون خلاص بشیم، اما در این میون بعضی از نشانه های زبان عربی کمتر از باقی وارد شدند و میشه از اونها صرفنظر کرد. مشخصا منظورم تنوین و همزه هستند.
بنابراین میشه از تنوین کلا صرف نظر کرد و بهجای همزه از حرف یای فارسی استفاده کرد: لطفا (لطفاً) و خانهی ما (خانهء ما).
نکته ۱: نوشتن “ن” بهجای همزه (لطفن)، ابداعیه که اخیرا رایج شده و کثرتِ تکرارش به گونهایه که نه اونقدره که بشه گفت کلا غلطه، نه اون اندازهس که بشه گفت صحیحه. هنوز بیشتر سلیقهایه (من خودم نمیپسندمش).
نکته ۲: یایی که در “آمادگیی دفاعی” آوردید نه ربطی به این قضیه داره و نه اساسا درسته. در این قبیل موارد، وقتی احتمال داره خواننده عبارت وصفی (صفت/موصوف) یا اضافی (مضاف/مضافالیه) رو اشتباه بخونه، برای کمک بهش میشه از کسره استفاده کرد: آمادگیِ دفاعی.
۳.در زبان فارسی پسوند قیدسازی به نام “گی” نداریم؛ اما پسوندهایی مشابه داریم: گاه (دانشگاه)، گان (پادگان)، گر (کشتگر).
ظاهرا به همین دلیل بعضیها تبدیل “ه” به “گـ” در کلماتی مانند “خانگی/یگانگی” (بهجای خانهی/یگانهی) رو که گویا بهخاطر سهولت در تلفظ بوده رو به اشتباه “خانهگی/یگانهگی” مینویسند.
۴.در بحث جدانویسی منوال اینه که اگر اجزای سازندهی عبارتِ کلی، بهطور مجزا و منفرد برای مخاطب آشنا بودند، بهتره جدا نوشته بشن: کشتیرانی (کشتیرانی)، کتابها (کتابها). اما اگر اجزا آشنا نیستند، بحث سلیقهای میشه: وحشتناک/وحشتناک.
نکته: من بنا به سلیقهی شخصی حتا اینها رو هم جدا مینویسم؛ چرا که مخاطب فارسی تمام این پسوندها رو در کلماتی (مثل سوزناک)، بهصورت مجزا و جدانوشته دیده و با اونها آشناست.
۵.تمام حرفهای “ی” نوشتهی شما عربی هستند. تفاوت در دو تا نقطهی زیر حرف یا هست که اگر نباشند، اون رو به یای فارسی تبدیل میکنه (ی/ ی).
۶.پستی در وبلاگم در اینباره نوشتم که خیال میکنم سرزدن بهش بیفایده نباشه:
http://nooshgah.wordpress.com/2011/02/01/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%A7%D8%AA%D9%90-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D9%90-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8/
با احترام.
نوشگاه عزیز، ممنون از توضیحهایت. هرچند حتی در نکتهی اول هم گمان نمیکنم با چنان قطعیتی که شما ازش سخن گفتهای باشد. ضمن اینکه مثالهای شما نشان میدهد منظور مرا درنیافتهای. حیات و حیاط دو کلمهی متفاوت با دو معنای متفاوت و دو شکل متفاوت هستند. ولی تناب همان طناب است که برخی آن را در راستای فارسیسازی کلمات عربی یا شبهعربی به کار بستهاند. با چنان قطعیتی که شما آن را رد کردهاید، بد نیست نگاهی به کتاب شهریار کوچولو با ترجمهی شاملو بیندازید که اولین بار چنین ابداعی را به کار گرفت. احتمالن هردومان قبول داریم که شاملو از روی شکمش چنین تصمیمی نگرفته بود و دلیلی برای نوشتن تناب به جای طناب داشت.
در مورد “گی” هم من جایی از آن به عنوان پسوند قیدساز نام نبردم که شما آن را رد کردید. من از ترکیب پسوند “گی” با صفت سخن گفتم که حاصلمصدر میسازد: زنده+گی=زندگی یا زندهگی
در مورد این نقطههای زیر ی هم اگر کسی دستم را بگیرد و بگوید چگونه میتوانم درستش کنم ممنون میشوم.
باز هم ممنون از زمان و توضیحاتتان. هرچند همچنان نگرانیمان بابت قطعیتهای سلیقهای سرجایش است. مال من که هست. شما را نمیدانم. 🙂
اویس جان
اول اینکه من توافق گسترده ای ندیده ام. اما به عنوان کسی که عاشق داستان نویسی و شعر سرایی فارسی ام وظیفه دیدم که نظرم را بگویم:
همان گونه که دیگر نمی گوییم “این روز” و می گوییم “امروز”، “دیشب” نیز قابل استفاده است.
در مورد واژه زندگی باید بگویم(اگر اشتباه نکنم) که این واژه از “زنده” و “گی” تشکیل نشده بلکه از “زندگ” و “ی” تشکیل شده که به مرور زمان “زند” تبدیل به “زنده” شده چون برنامگ که شده برنامه.
کتاب هاش و کتاب هایش ،هر دو را درست می دانم (با توجه به استفاده از هر دو در ادبیات تاریخی ما)
در مورد بقیه یقین ندارم . بعضی را شخصا ترجیح می دهم شاید از روی عادت.
حامد
اویس جان این چند روزه وقت نکردم یادداشتی رو که زیر «این هم از فارسینویسی ما» نوشته بودم کامل کنم. در ادامه، دربارۀ واژههایی که مطرح کرده بودی، صورتهای (از نگاه فرهنگستان) درست رو مینویسم و توضیح و ارجاع به دستور خطّ فارسی رو جلوشون میآرم:
دیشب: واژههای بسیط سر هم نوشته میشوند. دیشب در فارسی بسیط است، اگرچه زمانی مشتق بوده، امّا امروز جزء نخست آن شناساییپذیر نیست [دستور خطّ فارسی، ص ۴۰، بند ۶]. حتّی واژههای مرکّب بسیطگونه هم سر هم نوشته میشوند؛ واژههایی مانند آبرو و یکشنبه [دستور خطّ فارسی، ص ۴۰، بند ۶].
عالیاست: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۵]
زندگی: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۷، پانوشت ۱]؛ املای «زندهگی» روشی نوست که در کتابهای چند ده سال اخیر دیده میشود. امّا دلیل وجودی میانجی «گ» در واژههای اینچنینی: واژههایی که امروز در فارسی به های بیان حرکت پایان میپذیرند، در فارسی میانه (پهلوی) به «ـَگ» پایان میپذیرفتهاند؛ برای نمونه «زنده» در فارسی میانه «زندَگ» بوده. توجّه شود که در واقع «زندَگ» به «زندَ» تبدیل شده بود و برای آنکه به دلیل نشان داده نشدن همیشگی فتحۀ پایانی اشتباههای زیادی در خواندن واژههایی مانند «زند»، «خان»، «جام» و … پدید میآمد، به پایان این واژهها یک «ـه» میافزودند که البته فقط ارزش فتحه (و بعدها در فارسی ایرانی کسره) داشت؛ از همین رو، به آن «های بیان حرکت» یا «های ناملفوظ» میگفتند. در فارسی میانه اگر میخواستند از صفتهای پایانپذیر به «ـَگ» اسم بسازند، پسوند «ـیهْ» به آنها میافزودند. بنابر این از صفت «زندَگ» اسم «زندَگـیهْ» ساخته میشده. این واژهها وقتی از فارسی میانه به فارسی نو میرسیدند، اینگونه نبوده که لغت «زندَگ» بهصورت «زنده» به فارسی برسد و در فارسی از آن اسم ساخته شود؛ بلکه اسم و صفت با هم از فارسی میانه به فارسی رسیدهاند و «زندَگـیهْ» به «زندگی» تبدیل شده. حجم زیاد این واژهها سبب شد تا این قاعده در فارسی پدید آید که واژههای پایانپذیر به «ـه» در زمان گرفتن پسوندهایی مانند «ـی» و «ـانه» و … یک «گ» بگیرند و گمان شد که این حرف میانجیاست و امروز نقش همان میانجی را هم در زبان پیدا کرده؛ بهگونهای که در واژههای با تبار غیرایرانی مانند «بیقاعدگی» هم ظاهر میشود.
بعدها در شیوههای املایی مختلف مانند املای زبان کُردی در همه جای واژهها برای نشان دادن فتحه از «ـه» استفاده شد. برای نمونه در کُردی زندگی را «باور» را «باوهری»، «عربی» را «عهرهبی» و «عقیده» را «عهقیده» مینویسند. «زندگی» هم ٭«زندهگی» میتواند نوشته شود. شاید به تقلید از کُردها در دهههای اخیر این اصلاح خط به شکل ناقص به فارسی هم راه یافته. به نظر نگارنده، این اصلاحگری چندان کارساز، و بنابراین لازم نیست.
لطفاً: [دستور خطّ فارسی، ص ۳۷]
کتابم: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۶]
بیشتر: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۳]
بیهوده: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۲-۲۳]
بهترین: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۳]
راستش: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۶]
کتابهایش: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۸]؛ در فارسی گفتاری و نیز فارسی ادبی «کتابهاش» گفته و نوشته میشود.
آمادگی دفاعی: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۸]
نمایشگاه: [دستور خطّ فارسی، ص ۴۰]
خانۀ ما: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۸]؛ «خانهی ما» غلط نیست [نک دستور خطّ فارسی، ص ۲۵، پانوشت ۱]، امّا برای رعایت روشهای تصویبی فرهنگستان بهتر است اینگونه ننویسیم.
قضیهاش: [دستور خطّ فارسی، ص ۲۶]؛ روشن است که در فارسی گفتاری «قضیهش» میگویند (و البته مینویسند).
طناب: واژههایی هستند مثل «تهران» و «غلتیدن» که «طهران» و «غلطیدن» هم نوشته شدهاند. در اینجا کاربرد «ط» به جای «ت» به آن دلیل بوده در کتابهای قدیمی هنگام نسخهبرداریها «ت» بهسادگی با «ب»، «ث» و «پ» اشتباه میشده. دلیلهای دیگری هم بوده؛ برای نمونه هرگاه چند کلمه با یک املا میداشتند، یکی را به حرفی دیگر مینوشتند؛ مثل «صد» به جای «سد». واژههای جغرافیایی و واژههای بیگانه و محلّی هم از یک سو به پیروی از تلفّظ و املای زبان مبدأ یا واسط و از سوی دیگر برای بومیسازی در فارسی با املاهای گوناگون آمده؛ مانند «اتاق» و «اطاق» یا «اوطاق» [نک دستور خطّ فارسی، ص ۴۴ به بعد].
مدّتها پیش صحبتی دربارۀ تنوین در وبنوشتت طرح کرده بودی که (هرچند دیر، امّا) مطلبی هم من زیر اون نوشته بودم که نفهمیدم چرا فرستاده نشد و زیر پست تو قرار نگرفت. یه ویدئو هم از نظرهای شخصیم در این حوزه، البته خیلی موجز (و بنابراین شاید آشفته و پیچیده) ضبط کردم و نشونی دانلودش رو برات فرستادم که اون رو هم نمیدونم دیدی یا نه. به هر حال، زیر این پست تازهت اون بحث هم تلویحی پوشش داده میشه