پنجشنبه 18 فروردین 1390

اینانلو است و سبیلش


بنفشه باید سبیل و ابرو داشته باشد. کسی در این نکته تردید دارد؟ گل بنفشه٬ آن‌طور که من از بچگی به یاد می‌آورم٬ این‌شکلی بوده است:

که به رغم اسم لطیف و دخترانه‌ش٬ قیافه‌ش شبیه مردی می‌شد با ابروها و سبیل پرپشت که البته مهربانی و دوست‌داشتنی بودنش از پشت همین اخم و تخمش هم به چشم می‌آمد. تمام بنفشه‌هایی که من در این سال‌های عمرم دیدم٬ کمابیش از همین قاعده پیروی می‌کردند و تصویری را از خودشان در یاد من گذاشتند که جز آن٬ شکل دیگری را نمی‌توانم تصور کنم. این‌ را ببینید:
البته این وسط بوده‌اند بنفشه‌هایی هم که ریش و سبیل‌شان کم پشت بود و یا این‌که اصلن کوسه بودند و نمی‌توانستند حق مطلب را آن‌طور که باید ادا کنند. مثل این:
اما این کوسه‌بودنشان سبب نشد که پا روی سنت‌ها بگذارند و ریش و سبیل و ابروهایشان را بزنند. همان ۴ تا خال مویی را که داشتند٬ می‌گذاشتند در صورتشان بماند تا دست کم آیین بنفشه‌بودن‌شان زیر سوال نرود. مردی‌شان مورد تردید واقع نشود.
امروز صبح دیدم باغچه‌ی جلوی خانه را یک‌سره بنفشه کاشته‌اند. اولش ذوق کردم. اما جلوتر که آمدم٬ حالم گرفته شد. چه بنفشه‌هایی؟ همه‌شان فرنگی؛ ریش و سبیل تیغ‌کرده. دور از فرهنگ و اصالت بنفشگی. غرب‌زده. همه‌شان شبیه اینانلوی* بدون سبیل شده بودند:

تحویل‌شان نگرفتم. راهم را کشیدم به سمت ایستگاه ترام. وارد ترام که شدم٬ از خوش‌شانسی‌م صندلی‌ای خالی شد. زود نشستم و کتابی را که دستم بود٬ باز کردم به خواندن که یکهو چشمم افتاد به کشِ موی خانم جلویی که کلید منزلش را به آن بسته بود تا گم نشود:
مسخره است. ولی انگار یکهو ترکیب آن بنفشه‌ها و این کلید ته دلم را خالی کرد. چیزی مثل ترس افتاد به جانم. از زندگی در جایی که بنفشه‌هایش سبیل و ابرو نداشته باشند و زن‌هایش کلید به موهایشان ببندند که گم نشود. باید می‌بودید و می‌دیدید تا بدانید چه می‌گویم.

ایستگاه بعد پیاده شدم و باقی راه را تا دانشگاه قدم‌زنان گز کردم.

*محمد علی اینانلو٬ روزنامه نگار و فیلم ساز طبیعت؛ این هم عکسش.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Anonymous گفت:

    وای ی ی ی ی،خیلی عالی بود. چه تشبیهی… :)))

  2. Anonymous گفت:

    وای ی ی ی ی،خیلی عالی بود. چه تشبیهی… :)))

دیدگاه شما