پنجشنبه 12 اسفند 1389
پای زشتش شد هویدا *
داریوش عزیز در آلبوم آخرش (انسان) برداشته دست خانمی را به نام فتانه اقبالی -که میگوید همسر پسرعمویش است- گرفته و سه تا از خواندههای او را هم در آلبومش چپانده است. یعنی از مجموع ۱۰ ترانهی آلبوم٬ ۷ تایش صدای خود داریوش است و سهتای الباقی خواندههای این خانم. حالا این که چرا آدمی در قد و قوارهی داریوش باید اعتبار خود را صرف همسر پسرعمویی کند که نه صدا دارد٬ نه درست خواندن را بلد است و نه قیافهی آنچنانی دارد که به بروشور آلبوم رنگ و جلایی بدهد حکایت دیگری است که لابد روابط خانوادگی ایشان یا حسابکتابهایی که با هم کردهاند توجیهش میکند. ولی دستکم سه نکته دربارهی حضور این خانم به نظرم میآید:
اول اینکه وقتی هنرمندِ درست درمانی میخواهد دست آدم نه چندان کاردرستی را بگیرد و به اعتبار نام خود او را هم به خورد مخاطب بدهد٬ احساس ناخوشایندی برای مخاطب خواهد داشت. حسی نظیر اینکه برای خوردن غذای بهخصوصی به رستوران میروید٬ اما متوجه میشوید در منوی رستوران پیشغذا و دسری را هم که دوست ندارید به زور به ریش غذا چسباندهاند و خلاصه اینکه مجبورید برای خوردن غذای دلخواهتان٬ پول زور آن باقی را هم بدهید. این نکته البته قضیهاش با آن دسته هنرمندانی که واقعن جوانهای بااستعداد را شناسایی میکنند و با سخاوت و بزرگی زیر پر و بال خود میگیرند تا جان بگیرند و شناخته شوند فرق دارد. چرا که این خانم نه جوان است و نه –دستکم از آنچه در این آلبوم نشان داده است- برمیآید که مایههای ماندگار هنریای داشته باشد.
دوم اینکه اگر این خانم محترم اصول و قواعد اخلاقی را نمیداند٬ بد نبود آقای داریوش به ایشان یادآوری میکرد که باید در جایی از بروشور آلبوم قید شود که هر سهی آهنگهایی که ایشان خواندهاند٬ سالها پیش به استادانهترین شکل ممکن توسط خانم مرضیه خوانده شده و در حال حاضر نیز موجود و در دسترس است. میزده٬ بهار من و خواب نوشین از تصنیفهای ماندگار خانم مرضیه است که همهی کسانی که علاقه یا دستی بر موسیقی سنتی ایران دارند٬ آنها را میشناسند و حتمن بارها و بارها گوش دادهاند. با این حساب ذکر نامی از بانوی موسیقی ایران نه تنها چیزی از آن خانم و خواندههایش کم نمیکرد٬ که شاید میتوانست به آن بیفزاید.
نکتهی آخر هم این که چقدر خوب است آدمها لقمهی دهان خود را بشناسند. این خانم اگر دوست دارد صدا سر دهد و آوازش را این و آن بشنوند٬ آیا بهتر نیست از آهنگساز مناسبی بخواهد تا چیزی هماهنگ با صدا و قابلیتها آوازیش بسازد تا بتواند آن را به درستی اجرا کند؟ یا اگر اصرار دارد از خواندههای دیگران چیزی را بازخوانی کند٬ آیا بهتر نیست با کمی تواضع و واقعبینی٬ تصنیف یا ترانهای از خوانندهای در قد و قوارهی خود بیابد که بازخوانیش اسباب خنده یا آزردگی مخاطب نشود؟ کسانی که هر یک از این تصنیفها را پیشتر با صدای خانم مرضیه شنیدهاند و الان گوششان به خواندهی این خانم روشن شده است٬ میدانند چه میگویم.
یک بار سالها پیش که کلاس آواز میرفتم٬ سر آواز افشاری بودیم و قرار بود تصنیف جوانی استاد قوامی را مشق کنم که فرصتش دست نداد و بدون آمادگی سر کلاس رفتم. تصنیف را البته پیش از آن هم بارها شنیده بودم و گمانم این بود که میتوانم با همان شنیدههای پیشینم بخوانمش و سر و ته قضیه را هم بیاورم. نتیجهی کار اما مفتضحانهتر از آنی بود که فکرش را میکردم. استادم٬ آقای مهدی فلاح٬ پیش از آنکه بیت اول تصنیف را به پایان برسانم متوقفم کرد و به رغم محبت و ملاطفتی که همیشه داشت٬ با جدیت بهم یادآوری کرد وقتی درس را آماده نکردهام٬ نباید به خودم اجازه دهم آهنگی به این وزن و ارزش را با خواندنم خراب کنم. آنقدر خجالت کشیدم که دلم میخواست زمین باز شود و استادم دیگر مرا نبیند آنجا.
همان در یادم مانده است که هنوز پس از گذشت سالها وقتی در مهمانیای جایی ازم میخواهند تصنیفی چیزی را بخوانم٬ تا مطمئن نباشم آن تصنیف را با تمام ریزهکاریهایش به خوبی میشناسم و بارها تمرین کردهام٬ محال است لب به خواندنش باز کنم. خام این حرفهای اطرافیان هم نمیشوم که “ای بابا٬ حالا ما که ایرادهای خواندنت را متوجه نمیشویم” و یا “حالا تو شروع کن٬ ما باهات همراهی میکنیم.”
همان در یادم مانده است که هنوز وقتی پیش میآید جایی تصنیف ماندگاری نظیر سنگ خارای مرضیه به گوشم بخورد٬ ناخودآگاه سرجایم جابهجا میشوم تا با احترام بیشتری بنشینم و هنوز که هنوز است –پس از هزاران بار گوش دادن و خواندنش- باز هم از شنیدنش سرمست و از دقت در ریزهکاریهایش غرق حیرت میشوم.
بعد میبینی کسی بی سلام و علیک از راه میرسد و بی آنکه یادی از هنرمند اصلی و خوانندهی اولیه بکند و اصلن بی آنکه لقمهای اندازهی دهانش برداشته باشد و یا از بزرگی لقمهای که برداشته باخبر و شرمنده باشد٬ صدایش را ول میدهد که چه؟ این که نمیشود. نه اینکه نشود. دیدیم که شد. ولی درست نیست؛ حتی اگر بشود.
*مصرعی از شعر طاووس مرضیه
نظرات بازدید کنندگان
دیدگاه شما
she can stay in her kitchen and sing while she is pouring tea!!
عزیزم آواز افشاری درسته نه دستگاه افشاری!!!
مرسی. تصحیحش کردم.
عزیزم آواز افشاری درسته نه دستگاه افشاری!!!
مرسی. تصحیحش کردم.