چهارشنبه 8 دی 1389

سمیرا شجریان٬ همایون مخملباف


دو پدر و فرزند را در نظر بگیرید: اولی‌ش شجریان و همایون٬ دومی مخملباف و سمیرا.

هر دوی این‌ پدرها بچه‌هایشان را وارد حیطه‌ای کردند که خود در آن فعال بودند و دستشان را گرفتند تا برای خود نام و نشانی بیابند. نمونه‌هایی از این دست در هیچ حرفه و صنعتی کم نیست و اصلن هم چیز بدی نیست که فرزند آدم٬ از نام و شهرت پدر یا مادر خود جان بگیرد و برای خود سری میان سرها باز کند. اما تفاوت در شیوه‌ی انجام این کار است. برای مثال در همین دو نامی که بردم٬ می‌توان تفاوت در شیوه و نتیجه را به سادگی مشاهده کرد:

مخملباف ابتدا نام سمیرا بر سر زبان‌ها انداخت و بعد هلش داد که به یاری این شهرت و نام٬ فیلم‌های جشنواره‌پسند بسازد و خود را در قد و قامتی که معرفی شده بود نشان دهد. همین اسم و رسم زودهنگام و سایه‌ی نام پدر بود که او را در سال ۱۹۹۸ به عنوان جوان‌ترین کارگردان جهان در بخش رسمی فستیوال کن شگفتی‌ساز کرد. سمیرا آن زمان٬ تازه اولین فیلم بلند خود (سیب) را ساخته بود و چه کسی بود باور کند که او تنها به اعتبار همین یک فیلم راه به آن بالاها یافته است. خاصه این‌که این فیلم هم اما و اگرهای بسیاری را درباره‌ی نقش مخملباف پدر در ساخت آن به دنبال داشت. سه سال بعد (۲۰۰۱) سمیرا در همین جشنواره‌ی کن٬ بر کرسی داوری تکیه زد و چنین به نظر می‌آمد که دارد پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری بالا می‌رود. اهلش می‌دانند داوری جشنواره‌ی کن چیست و چه موقعیتی به حساب می‌آید. حالا این‌ها که گفتم حاشیه است و چندان مهم نیست. نکته‌ی مهم و جان کلام این است که مخملباف اول سمیرا را وارد بازی کرد و بعد تلاش کرد برای او جای مناسبی بیابد.

شجریان اما خواب دیگری برای همایون دیده بود. همایون٬ اگر چه از همان نوجوانی (یعنی حدود سال‌های ۷۰ که ۱۵-۱۶ سالش بود) همراه پدرش به اجراهای مختلف پا می‌گذاشت و تنبک می‌نواخت٬ اما هیچ زمان عنوانی بیش از یک عضو ساده‌ی گروه نیافت و نامی از او هم بلند نشد و شاید خیلی‌ها هم اصلن نمی‌دانستند که این نوجوان ساده که صدا ازش درنمی‌آید و سرش به تنبکش گرم است فرزند شجریان است. نام همایون اولین بار زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که هم‌خوانی او و پدرش در آهنگ وفا در سال ۱۳۷۸ به بازار آمد. آن زمان دیگر همایون نوجوان خامی نبود که بخواهد از نام پدر وام بگیرد و در مقابل گوش دیگران تمرین آواز کند. همایون به ناگاه در قامت خواننده‌ای ظاهر شد که موسیقی و آواز ایرانی را به بهترین نحوی می‌شناسد و پدرش هم در مقام معلم سختگیری نشان داد که تنها زمانی رخصت حضور به این شاگرد خود را داده است که شایستگی این مقام را یافته باشد. کسانی که تا حدودی آواز ایرانی را می‌شناسند و همین کاست آهنگ وفا را شنیده‌اند٬ می‌دانند که -اگرچه به طور کلی ماهور دستگاه پیچیده‌ای نیست- اما شجریان پدر بی‌کمترین اغماض و جانبداری سخت‌ترین تکه‌های آواز و تصنیف‌ها را به همایون سپرد تا گوهر خود را نشان دهد و در سنجه و محک قرار گیرد. کافی‌ست یک بار آواز “گرم باز آمدی محبوب سیم‌اندام سنگین‌دل” را در این کاست بشنویم تا عمق آمادگی و مهارت همایون –که در آن زمان بیش از ۲۳ سال نداشت- ما را به حیرت بیندازد. پس از آن همایون پای ثابت گروه افسانه‌ای علیزاده٬ کلهر٬ شجریان شد و همگام و دوشادوش آن‌ها خود را بالا کشید و بر مهارت‌های خود افزود. در تمام اجراهای شجریان٬ همایون سخت‌ترین تکه‌های آواز و تصنیف را هم‌نفس با پدرش سر داد و چنین به نظر می‌آمد که شجریان پدر می‌خواهد او را نه به یاری نام بزرگ شجریان٬ که به اعتبار توانمندی‌ها و شایستگی‌های خودش به این و آن معرفی کند.

در سال ۸۲ ٬ همایون هم‌چنان که در کنسرت‌های پدرش حضور داشت٬ اولین کاست مستقل خود (نسیم وصل) را راهی بازار کرد. کاستی که برخی تصنیف‌های آن نظیر “نه بسته‌ام به کس دل٬ نه بسته کس به من دل” هنوز در خاطرهای بسیاری ماندگار است. همایون حتی در بسیاری از اجراهای خود از روابط بی‌شمار پدرش با آهنگ‌سازان و نوازنده‌ها بهره‌ی چندانی نگرفت و تلاش کرد همکاری با چهره‌های جوان‌تر و هم‌سال خود را پی بگیرد و نام‌های جدیدی را به موسیقی ایرانی معرفی کند.

حالا اگر ایراد بگیرید که چرا توضیحات مربوط به همایون این‌قدر مبسوط و کامل است و بخش مربوط به سمیرا از چند خط فزونی نگرفته است٬ جوابم مشخص است: مسیری که همایون و پدرش طی کردند تا او به این‌جا برسد که امروز هست٬ مسیر کامل‌تر٬ اصولی‌تر و منصفانه‌تری بوده است تا مسیری که سمیرا و پدرش پیمودند. سمیرا در ۱۹ سالگی و زیر نام پدرش در جشنواره‌ی کن نام و نشان فراوانی یافت و اگر این را نقطه‌ی شروع برای او در نظر بگیریم٬ انتظار این می‌رفت که تا امروز به یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های سینمایی جهان بدل شده باشد٬ که نشد. همایون از ۱۵-۱۶ سالگی بی سر و صدا در اجراهای پدرش تنبک می‌زد و در ۲۰ سالگی هم هم‌چنان تنبک می‌زد و در تمام این دوران پیش پدرش و این و آن مشق موسیقی می‌نوشت و در ۲۴ ساگی٬ زمانی صدایش در آمد که از خود حرفی برای گفتن داشت.

نتیجه‌ی این تفاوت‌ها این شد که سمیرا –دست‌کم تا این لحظه- نتوانست جای چندان مستقل و نام جداگانه‌ای برای خود در سینما بیابد و به نظر نمی‌آید سینمادوست‌های زیادی باشند که مثلن به طور مشخص از سمیرا مخملباف به عنوان کارگردان محبوب و مورد علاقه‌ی خود نام ببرند. اما بسیارند کسانی که همایون را خواننده‌ی محبوب خود می‌دانند و این هیچ ارتباطی با نام بزرگ پدرش ندارد. گو این‌که بعضی از همین‌ همایون‌دوست‌ها که من می‌شناسم٬ اصلن شجریان پدر را گوش نمی‌دهند و خوش نمی‌دارند٬ اما نام همایون را در فیس‌بوک لایک می‌زنند و در ماشین‌شان به آن گوش می‌دهند و به کنسرت‌هایش می‌روند و دوستش دارند.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Soso گفت:

    موافقم…

  2. توحيد گفت:

    like 🙂

  3. بهروز گفت:

    بله، یکیش هم خود من (به لظف خود تو البته)

    نه چشم دل به سویی
    نه باده در سبویی
    که تر کنم گلویی
    به یاد آشنا من

  4. ايمان گفت:

    مطلب خوبی بود

    ممنون

    فقط همایون در آلبوم آهنگ وفا آواز نخوانده. تنها در چند تصنیف همراهی کرده

دیدگاه شما