این آشفتگیها
این یادداشت٬ به صورت ناقص و مثلهشده٬ امروز در روزنامهی آرمان چاپ شد. اینجا نسخهی کاملش را میآورم.
***
این که میگویند همه چیزمان به همه چیزمان میآید٬ بهواقع مثلی است که برای ما ساختهاند. آشفتگی و بیبرنامگی آنقدر در جز جز زندگیمان رخنه کرده است که گاهی نبودشان برایمان عجیب مینماید. مانند عضو ناسازی از یک خانواده که با همهی مشکلاتی که دارد٬ اهل خانه به او خو کردهاند و اگر روزی سر و کلهاش پیدا نشود٬ دلتنگ و نگرانش میشوند. حالا داستان چیست؟
کانون وکلای دادگستری معمولن اواخر شهریور هر سال از داوطلبان آزمون وکالت ثبتنام به عمل میآورد و حوالی آبان و آذر هم امتحانش را برگزار میکند. این –که گفتم- سالهاست که روال معمول برگزاری آزمون شده است و به جر یکی دو مورد جزئی تغییر زیادی در سالهای اخیر نداشته است. داوطلبان هم بر اساس همین روال برنامهی درسی خود را برای شرکت در آزمون سر و سامان میدهند و بسته به میزان زمان در دسترس از ابتدای تابستان یا حتی از ابتدای سال سر به خواندن میسپارند.
امسال٬ اوایل مهر٬ زمانی که همه منتظر انتشار آگهی ثبتنام در آزمون بودند به ناگاه زمزمهای برخاست که قرار است آزمون امسال دو مرحلهای برگزار شود. مرحلهی اول تستی و مرحلهی دوم تشریحی. چند روزی از این شایعه نگذشته بود که رییس کانون وکلای دادگستری مرکز در نشست خبریای این شایعه را تأیید کرد و البته امسال این طرح را مختص به کانون مرکز و از سال آینده در تمامی کانونهای کشور قابل اجرا دانست.
کسانی که حتی یک بار در زندگی خود انواع امتحان تستی و تشریحی را تجربه کردهاند٬ میدانند که مطالعه برای هر یک از این آزمونها رویکرد متفاوتی دارد. بحث بر سر خوبی و بدی هیچ کدام از اینها نیست. موضوع شیوهی درس خواندن داوطلبانی است که چند ماهی با رویکرد تستی درس خواندند و به ناگاه٬ یک هفته قبل از ثبتنام متوجه شدند که با آزمونی کاملن متفاوت روبهرو هستند. نتیجهی اولیهی این تغییر نابههنگام٬ آشفتگی داوطلبان٬ تصمیم برخی از داوطلبان برای کوچ از مرکز به سایر استانها و بالعکس بوده است. تا اینجای داستان یک هیچ به ضرر داوطلبان.
چند روز بعد که آگهی آزمون منتشر شد٬ هیچ حرف و صحبتی از دو مرحلهای بودن در آن وجود نداشت. همه چیز مانند سال گذشته بود و چنین به نظر میآمد که رییس محترم کانون مرکز و منتشرکنندگان این آگهی در بیخبری کامل از یکدیگر بودهاند. داوطلبان بیچاره هم که هنوز از شوک خبر اول بیرون نیامده بودند٬ دچار ابهام دیگری شدند که کدامیک از اینها معتبر است. دربارهی این ابهام هیچ موضعگیری رسمیای به عمل نیامد و ظاهرن اصل را بر این گذاشتند که دانشجویان حقوق خود باید قادر به رفع ابهام در مسایل اینچنینی باشند. برخی به آگهی استناد کردند و آن را مانند سالهای گذشته یکمرحلهای در نظر گرفتند و برخی کلام رییس کانون مرکز را ملاک دانستند. برخی هم مانند من دست به دامان اینجا و آنجا شدند و در نهایت در تماس تلفنیای با کانون مرکز –که علیالاصول باید فصلالخطاب باشد- به یک “انشاالله یک مرحلهای خواهد بود” دل خوش کردند. نتیجهی این ابهام دوم٬ آشفتگی بیشتر داوطلبان و تغییر مجدد تصمیم برخی داوطلبان در مورد محل آزمون بود. شما بشمارید دو هیچ به ضرر داوطلبان.
ثبتنام انجام شد و داوطلبان فلکزده بر اساس آمار و احتمالات ذهنی خود –و البته به امید خبر نهایی و قطعیای که خواهد رسید- مطالعهی خود را برای آزمون پی گرفتند. تا این که چند روز پیش رییس محترم کانون مرکز در مصاحبهی جدیدی اعلام کرد که آزمون کانون مرکز امسال به احتمال زیاد یکمرحلهای خواهد بود. عجب! به احتمال زیاد دیگر چه صیغهای است؟ آن هم در زمانی که کمتر از یک ماه به تاریخ امتحان باقی مانده است. گویا ایشان متوجه نیست که باید ابهامها را بزداید٬ نه آنکه بر آنها بیفزاید. به هر حال ایشان تصمیم نهایی در این باره را به همایشی که در روزهای آتی برگزار میشود منوط کرد که البته تا لحظهی نگارش این سطور (۲۲ آبان) و به گواهی وبسایت رسمی کانون مرکز هنوز خبری از تصمیم نهایی در این باره به گوش نرسیده است. شما میشمارید چند صفر به ضرر داوطلبان؟
دیروز با یکی از همکارانم که پسری آلمانی است گپ میزدم و از آشفتگیهایی که با این ناهماهنگیها بر برنامههایم حادث شده است٬ گلایه میکردم. با تعجب حرفهایم را تکرار میکرد. گویا با یک بار گفتن من٬ قضیه برایش مفهوم نبود و نیاز داشت بیشتر آن را حلاجی کند تا باورش بشود. پرسید این که میگویی آزمون کوچکی است که برای تعداد محدودی داوطلب برگزار میشود؟ گفتم نه٬ برای داوطلبان زیادی در سراسر کشور است. پرسید سالی چند بار برگزار میشود؟ گفتم یک بار. گفت: یعنی ساختار چنین آزمون بزرگی را٬ که برای داوطلبان زیادی از سراسر کشور سالی یک بار برگزار میشود٬ به سادگی٬ یکی دو ماه مانده به امتحان تغییر میدهند؟ گفتم آری و جالبتر اینکه تا این لحظه هم هنوز قطعیاش نکردهاند. کمی نگاهم کرد٬ بعد خندید و مانند آدمی که فهمیده باشد سر کار گذاشته شده است و کنف شده باشد٬ زد پشتم و گفت: شوخی میکنی!
شوخی نمیکردم. هر چه گفتم عین واقعیت بود. گیرم برای او باورنکردنی بود.
پ.ن. نسخهی مثلهشدهی این یادداشت را در روزنامهی آرمان اینجا بخوانید.