یکشنبه 11 مهر 1389

غرض‌ها٬ مرض‌ها


من طنز و ظرافت نهفته در وبلاگ گیس‌طلا و خیلی از وبلاگ‌های دیگری را که برای خودشان اسم و رسمی در کرده‌اند نمی‌توانم بفهمم. این را که می‌گویم٬ لابد آن‌ها که هنری جز لایک زدن بی‌فکر این وبلاگ‌ها ندارند٬ می‌خواهند خودشان را پاره کنند که چرا چنین حرفی می‌زنم و اگر من آن‌ها را نمی‌فهمم٬ دلیل بر نفهمی من است نه بی‌محتوایی این وبلاگ‌ها. بسیار خب٬ شما کلاه خودتان را قاضی کنید و مثلن نگاهی به این یادداشت بیندازید که تا همین لحظه بیش‌تر از ۴۰ لایک برای خودش در گودر دست و پا کرده است. من بارها این یادداشت را خواندم و نه توانستم طنز قوی‌ای در آن بیابم٬ نه محتوای تکان‌دهنده‌ای٬ نه هیچ چیز دیگر. می‌توانید به یادداشت‌های دیگر این وبلاگ هم نگاهی بیندازید و قضاوتتان را کامل کنید. مثلن من خواندن این یادداشت را هم توصیه می‌کنم که تا کنون بیش‌تر از ۵۰ لایک خورده است.

روی صحبت من با نویسنده‌ی این وبلاگ نیست. به نظرم ایشان کاملن آزاد است که هر ‌آن‌گونه که دوست دارد و می‌پسندد بنویسد و اصلن به من یا کس دیگری هم ربطی ندارد که بخواهیم به نوشته‌های ایشان ایرادی بگیریم یا توصیه‌ای بکنیم. من در نهایت می‌توانم نظرم را درباره‌ی بی‌اعتباری لایک زدن‌ها در گودر ابراز کنم و این‌که چقدر خوب است کمی در این باره دقت و انصاف بیشتری به خرج دهیم.

بحث بر سر شیوه‌ی وبلاگ‌نویسی هم نیست. مثال زنده‌اش هم این که خود من٬ به عنوان کسی که یادداشت‌های نسبتن طولانی در گاهک می‌نویسم٬ اگرچه دل خوشی از این وبلاگ‌های مینی‌مال –که بلای جان وبلاگستان و بلای جان هر چه مطالعه‌ی عمیق و هدفمند شده است- ندارم٬ اما این باعث نمی‌شود که خودم به این وبلاگ‌ها سر نزنم و گاهی از ظنز و ظرافت نهفته در آن‌ها به حیرت و شگفتی نیفتم. صحبت بر سر شیوه‌ی وبلاگ‌نویسی نیست که هر کسی قلم و شیوه‌ی خودش را دارد. صحبت بر سر آدم‌هایی است که دچار نوعی بیماری شده‌اند که به صورت هیستریک با دیدن اسم بعضی وبلاگ‌ها دستشان به روی لایک می‌رود.

حتمن شنیده‌اید که یک‌بار مسعود بهنود در حال سر و سامان دادن به وبلاگش بوده است و برای آزمایش کلمه‌ی نامفهوم و بی‌معنایی را منتشر می‌کند که مثلن از چیزی مطمئن شود. در فاصله چند ثانیه‌ای که این پست بر روی وبلاگش بوده است تا آن را پاک کند٬ ۳ لایک دریافت می‌کند. مثال بهنود را آوردم٬ چون یقین دارم کسی این شک را نمی‌برد که در توانمندی و قلم شیوای بهنود کمترین تردیدی داشته باشم.

از باب مثال این را گفتم. قصدم هرگز مقایسه‌ی وبلاگ بهنود و گیس‌طلا نبوده است که قدر و تفاوت آن‌ها مشخص‌تر از این حرف‌هاست که من چیزی بگویم. صحبت از همان آدم‌های بیمار است که گویا همه‌ی هنر و توان‌شان در این است که بی کمترین فکری بر روی اسم‌های به‌خصوصی با تعصب لایک بزنند.

نظرات بازدید کنندگان

  1. كرامت گفت:

    چه مطالب لوس و بی‌نمکی داشت این گیس طلا

  2. Oveis jan, fek konam yeki az dalayeli ke baazia inkaro mikonan ine ke mikhan began ma kheyli halimoone. Ettefaghan dalile like kardaneshoono khodet gofti. Kheyli sadast dalilesh. Dalilesh ine ke hichi az matalebesh nemifahman, pas natije mgiran ke hatman bayad chize khafan va matlabe porbari boode bashe ke euna chizi nafahmidan, vase hamin bodo bodo likesh mikonan ke began ma ham hastim! 2bare azam nakha ke too webloget nazaramo begam, chon man fonte farsi nadaram! Ama man 100% ba nazaret movafegham dadash. 🙂

  3. giso گفت:

    ممنون که درباره وبلاگم نوشتید . خیلی جالب بود و بامزه تر اینکه در وبلاگ من کامنت گذاشتید و ادرس وبلاگ خودتان را نوشتید.
    با تشکر
    گیس طلا

  4. عليرضا گفت:

    به هر حال سلیقه‌ها با هم فرق می‌کنه. من خودم وبلاگهایی مثل این گیس طلا را نمی‌خوانم. سردرد می‌گیرم! :))

  5. sand گفت:

    البته اگر آدم همین طوری بدون زمینه ی قبلی ص وبلاگ هایی رو باز کنه یه جور برداشت داره از مطالبشون و اگر مثلا مثل من ۳ سال پشت سرهم مطالب وبلاگهایی رو خونده باشه ، می تونه یه چیزای بیشتری توی ذهن خودش ردیف کنه و با مطالب جدیدتر نوشته شده حس قرابت بیشتری پیدا کنه
    شاید علاقه تعدادی به لایک زدن و اینا به دلیل آشنایی قبلی و نزدیک تر بودن ذهنشون با فضای نوشتن نویسنده ی وبلاگ هاست

  6. من فکر می کنم که گیس طلا حق داره هر چی دلش می خواد تو وب لاگش بنویسه و تو هم همینطور. نکته ای هم که می گی جای فکر کردن داره و حتی خود من هم یک درصدی با حرفت موافقم. اما فکر می کنم از همه گزاره هایی که گفتی می شه نتیجه گرفت که یک عده آدم مثلا بی سلیقه یا با سلیقه متفاوت با تو هستن. نمی تونم چه جوری نتیجه گرفتی که آدم ها بیمارن؟ فکر می کنم حق نداری که چون رفتار یک عده رو نمی فهمی، بگی که بیماری ای دارند یا قضاوت کنی که هیستریک لایک می زنن. تو فقط می دونی که اونها با شاخصی متفاوت از شاخص تو لایک می کنند. این شاخص برای تو طنز نوشته، یا محتوا است برای یک عده آدم، شناختن نویسنده. به نظر من تفاوتی بین اش نیست

  7. اويس گفت:

    به پری وار در قالب آدمی:
    ممنون از پیامت. من مثالی از وبلاگ بهنود آوردم که یک کلمه‌ی بی معنا که برای تست بر روی وبلاگش گذاشته بود در کمتر از چند ثانیه ۳ لایک دریافت کرد. این اگر اسمش بیماری نیست، پس چیست؟

    به نظرم کسانی که این ۳ لایک را زده‌اند از آن دسته آدم‌ها هستند که نگاهشان این است که هر چه از این وبلاگ صادر می‌شود، بی توجه به ارزش آن باید لایک بخورد و این طور می‌شود که یک کلمه‌ی بی معنا مانند “یستاسثغارذ” که از قلم بهنود صادر شده است، از نظر آن‌ها ارزش می‌یابد.

    سطح پایین‌تر این بیماری -یا اختلال- می‌شود لایک زدن‌های بی حد و حصر و هیستریک برای مطالبی که ارزش و محتوای چندانی ندارد نظیر همین که در این یادداشت صحبتش رفت.

    من خودم هم تاکید کردم که هم نویسنده‌ی این وبلاگ، هم من، هم بهنود و هر کسی دیگری حق دارد هر آن‌ چه دلش می‌خواهد بگوید و بنویسد. تردیدی در این نیست. ولی بحث بر سر انتخاب‌ها و گرایش‌ها است که اگرچه نمی‌توانم آن را تغییر دهم، اما حق نقد و رد آن را دارم. مثل همه‌ی چیزهای دیگری که با وجود اقبال عمومی می‌تواند به خودی خود بی ارزش باشد و چیزی را در نظر آدمی که آن را بی ارزش می‌بیند تغییر نمی‌دهد. می‌شود مثل فیلم اخراجی‌ها که اگر همه‌ی ۷۲ میلیون ایرانی هم به تماشای آن بروند و شکمشان را بگیرند و قاه قاه بخندند، چیزی بر ارزش آن اضافه نمی‌کند. بی‌ارزش بی‌ارزش است. همچنان‌که بی‌محتوا بی محتوا است.

  8. اويس گفت:

    به sand: صحبتت منطقی و درست است. اگرچه همیشه این‌طور نیست و بعضی وبلاگ‌ها اول و آخرشان چندان فرقی با هم ندارد. اما در مجموع نقدت را وارد می‌دانم. مرسی.

  9. sand گفت:

    این که اول و آخر برخی وبلاگ ها فرقی با هم ندارند و در کل فاقد ارزش خاص و قابل عرضی ، منم ۱۰۰% موافقم و نمونه هایی هم می تونم فوری پشت سرهم ردیف کنم . اما اسم بردن از وبلاگ ها به نظرم خیلی خیلی کم پیش میاد که جایز باشه . من راستشو بگم روی وب گیس طلا تعصب دارم اما خداییش خداییش خیلی راحت با مطالبش ارتباط برقرار کردم و از ظن خودم یار شدم … به سلیقه ی کسی کار ندارم اما در مورد نقدی که نوشتید ، من باهاش موافقم ولی تنها یک ایراد از نظر من داره و اونم اسم وبلاگ مورد مثال هست … به جای اون نمونه های زیاد دیگه ای میشه گذاشت که واقعا به این نقد می خورن … اما بازم به نظرم اسم بردن جایز نیست . حتی نه به خاطر احترام گذاشتن به سلیقه ی یک عده ای . به خاطر این که می تونیم ص وبلاگ کم محتوا و بی مزه ی مورد نظر رو ببندیم و خودمونو از شر خوندنش خلاص کنیم

  10. sand گفت:

    این که اول و آخر برخی وبلاگ ها فرقی با هم ندارند و در کل فاقد ارزش خاص و قابل عرضی ، منم ۱۰۰% موافقم و نمونه هایی هم می تونم فوری پشت سرهم ردیف کنم . اما اسم بردن از وبلاگ ها به نظرم خیلی خیلی کم پیش میاد که جایز باشه . من راستشو بگم روی وب گیس طلا تعصب دارم اما خداییش خداییش خیلی راحت با مطالبش ارتباط برقرار کردم و از ظن خودم یار شدم … به سلیقه ی کسی کار ندارم اما در مورد نقدی که نوشتید ، من باهاش موافقم ولی تنها یک ایراد از نظر من داره و اونم اسم وبلاگ مورد مثال هست … به جای اون نمونه های زیاد دیگه ای میشه گذاشت که واقعا به این نقد می خورن … اما بازم به نظرم اسم بردن جایز نیست . حتی نه به خاطر احترام گذاشتن به سلیقه ی یک عده ای . به خاطر این که می تونیم ص وبلاگ کم محتوا و بی مزه ی مورد نظر رو ببندیم و خودمونو از شر خوندنش خلاص کنیم

  11. Anonymous گفت:

    بابا این یارو یک سری نوچه و آشنا دور و برش داره که میان و براش لایک می زنن. مرد حسابی لایک هم شد دلیل که تو داری حرصش را می خوری؟

دیدگاه شما