سه شنبه 16 شهریور 1389

متهم شماره یک: یوسف سعادت


این مطلب آخرم در گاهک -توضیحی بر یک نقل‌قول- بازتاب‌های جالب و بعضن عجیب و غریبی را از پی داشته است. چند تایی از دوستانم هم برایم پیغام‌هایی فرستادند و پیشنهادها و حرف و حدیث‌هایی را مطرح کردند. یوسف٬ یکی از دوستان قدیم و ندیم و از هم‌دانشگاهی‌های علم و صنعت برایم ایمیلی زده است که در بخشی از آن نوشته است:

“… به‌لحاظ منطقی این دست نظرها قابلِ‌اعتنا هستند. نظر دوستان باهوش، هر یک نیشتری‌ست برای جرّاحی بدنۀ واقعیّت و تبدیل و تعبیر آن، به‌جهت ساختن مدلی از بینش که با اطمینان بالاتری قدم از قدم در این وانفسا بتوان برداشت. به نظر من همۀ چیزهای خوب هم ارزش‌گذاری می‌توانند شوند. جدای از ارزش‌گذاری، طبقه‌بندی‌هایی مانند باحال و کم‌ترباحال و … نیز طرح می‌توانند شوند! چه‌بسا مطلب‌های ارزش‌تمامی که زیادباحال نیستند. ما هم که عادت داریم از اویس‌جان مطلب‌های باحال بشنویم و بخوانیم، آن هم از نوعِ نوی از-فرنگ-گذشته (به‌قیاس چیز از-آب-گذشته که دیگر خیال آدم از آن راحت است). فکر می‌کنم چیزهایی مانند این «ضمیمه» را ننویسی، یا گوشه‌ای، کناری، طاقچه‌ای و لینکچه‌ای برایش تدارک ببینی بهتر باشد. به هر حال، صلاح وب‌نوشت خویش خسروان دانند...”

این یادداشت –که حیفم آمد شما را در لذت خواندنش شریک نکنم- بهانه‌ای شد تا برایتان بگویم که این یوسف هم از آن جانورهای روزگار است که نمونه‌اش را نمی‌توان به این سادگی‌ها یافت. او هم یکی از آن‌هایی بود که از مهندسی صنایع به عوالم دیگر راه باز کرد. مهندسی‌اش را که از علم و صنعت گرفت٬ راهی دانشگاه تهران شد تا کارشناسی ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران بخواند و خواند. چند وقت پیش که برای سوالی درباره‌ی یک کلمه‌ی بسیار ناشناخته و مهجور به‌اش تلفن زدم٬ از این‌که بدون هیچ‌زمینه‌ی قبلی آشنایی خوبی با آن کلمه داشت و در مجموع از دایره‌ی اطلاعاتش به حیرت افتادم. خاطرم می‌آید که کل نتایج جستجو برای آن کلمه در سایت گوگل ۴۲ مورد بوده است و گوگل‌بازها می‌دانند که ۴۲ مورد نتیجه‌ی جستجو یعنی این که کلمه‌ای بسیار مهجور و ناشناخته است و اطلاعات زیادی درباره‌اش وجود ندارد.

نامبرده در سال‌های اخیر با توسل به انحاء روش‌های متقلبانه تلاش نمود هویت مهندسی خود را مخفی نموده و خود را به عنوان یک زبان‌شناس معرفی نماید. وی برای تحقق این هدف زمینه را برای حضور خود در فرهنگستان زبان و ادب پارسی فراهم نمود و در همین راستا با تغییر مدل ریش خود از مدل مهندسی به مدل ادیبانه موجب گمراهی و فریب اطرافیان خود شد.

وی با همین هویت مزورانه در خرداد امسال٬ به همراه چهار نفر از همدستانش در منطقه‌ی فرحزاد موفق به صرف یک عدد دیزی شد.

با وجود پرهیز فراوان نامبرده از افشای تصویری از وی در مجامع عمومی٬ جاسوس ویژه‌ی گاهک در تلاش‌های شبانه‌روزی خود موفق به کشف دو تصویر از وی شد که برای تنویر افکار عمومی به خوانندگان فهیم گاهک تقدیم می‌شود.

اولین عکس از نامبرده به تاریخ سال ۸۲ در محل کافه تریای دانشگاه علم و صنعت؛ حالت ریش٬ دهان نیمه‌باز و همچنین نگاه مزورانه‌ی وی از پشت شیشه‌های عینک به نقطه‌ای نامعلوم٬ خود گویای حقایق بسیاری است:


دومین عکس٬ به تاریخ خرداد ۸۹ ٬ در منطقه‌ی فرحزاد در حال صرف دیزی (دومین نفر از سمت چپ)؛ توجه خوانندگان محترم به تغییر حالت ریش نامبرده نسبت به ۷ سال پیش و همچنین تلألوی غیرقابل انکار گوشت‌کوب نامبرده نسبت به گوشت‌کوب سایر حاضران موجب امتنان است:


بدیهی است هرگونه شباهت ظاهری نفر اول از سمت راست با صاحب این وبلاگ تصادفی بوده و وجود هرگونه تبانی در این زمینه تکذیب می‌شود. لیکن گاهک وظیفه‌ی خود می‌داند تحقیقات مفصلی را در خصوص ماهیت و هویت نفر دوم از سمت راست به عمل آورده و نتایج تحقیقات خود را در اسرع وقت به اطلاع خوانندگان محترم برساند.


پ.ن. همه‌ی این آسمان و ریسمان‌ها را به هم بافتم تا بگویم چقدر داشتن دوستان آدم‌حسابی خوب است. چقدر دوستِ خوب٬ خوب است.

نظرات بازدید کنندگان

  1. soso گفت:

    این نوشته رو دوست داشتم!!
    دوستتم فوق العاده است!
    دوست آدم حسابی خوبه ولی دوست خوب بی نظیره!
    باید قدرشو دونست!!

  2. کامران گفت:

    ای بابا اویس جون می گفتی ما هم می اومدیم… (;
    راستی ما آدم حسابیم یا خوب یا هر دو یا هیچکدوم؟

  3. میثم گفت:

    دوستی با مردم دانا چو زرین کاسه ایست نشکند، وربشکند باید نگاهش داشتن

  4. كاوه گفت:

    ایول! باحال بود!! :))

  5. عطایی گفت:

    اقای رضوhنیان صنایع کجا حقوق کجا؟

دیدگاه شما