بوی موهات
در راه تهران به بابل٬ ضبط ماشین برای خودش روشن بود و دلایدل میکرد. من رانندگی میکردم. مامان عقب نشسته بود و چرت میزد و بابا در صندلی جلو سرش در روزنامهای کتابی چیزی بود.
سیدیای که در ضبط گذاشته بودم٬ مجموعهی انتخابیای بود که دوستی بهام هدیه کرده بود. به انتخاب خودش از همه چیز و همه کس در آن چیزی چپانده بود. از همایون شجریان تا مارتیک. از رشید بهبودف تا تکنوازی تار پسر مجید درخشانی.
یکی از آهنگها که شروع شد٬ در همان چند ثانیهی اول آهنگ٬ مادرم چرتش را فراموش کرد و پرسید این آهنگ “بوی موهات” ستار نیست؟ از این حضور و آمادگی ذهنش تعجب کردم. آس رو کرده بود. پیش از آن که تعجبم را نشان دهم٬ پدرم درآمد و جوابش را داد که آره٬ خودش است. ادامه هم داد که این ترانه نزدیک به ۴۰ سال از عمرش میگذرد. بعد٬ هردویشان -مادرم خوابش را٬ و پدرم کتاب و روزنامهاش را- بیخیال شدند و حواسشان شش دانگ رفت توی نخ آهنگ.
من هم آهنگ را دوست داشتم. همیشه دوستش داشتهام. اما اینبار به آن گوش نمیدادم. باز فکرم رفته بود سراغ راز ماندگاری آهنگ. همان بحثهایی که پیش از این هم بارها اینجا کردهام که چگونه میشود تصنیفی٬ ترانهای٬ آهنگی اکسیر ماندگاری را مینوشد و دیگری نه. چه چیزی فراتر از صدای خواننده٬ شعر٬ آهنگ یا تنظیم در ترانهای وجود دارد که یکی مانند پدر من که هیچ زمان –نه در جوانیاش و نه بعدها- موسیقی پاپ در علایق اول موسیقاییاش نبود٬ حتی تاریخ و عمر این ترانه را به یاد میآورد؟ چه اتفاقی میافتد که مادرم -که حتی حرفی را که نیم ساعت پیش از فلان کس شنیده است فراموش میکند و حافظهاش یاری نمیدهد که درست برای کس دیگری بازگویش کند- در خواب و بیداری چند ثانیهی ابتدایی ترانهای را میشنود٬ چشم باز میکند و انگار که همین ۵ دقیقهی پیش این آهنگ را شنیده است٬ میپرسد این فلان آهنگ نیست؟
حرف تکراری زدم٬ میدانم. اما مهم است برایم بدانم -به فرمایش حافظ- چیست این سقف بلند سادهی بسیار نقش. یا به قول داریوش٬ چیست این افسانهی هستی٬ خدایا چیست؟ خوب شد یادم آمد. این آهنگ داریوش هم از آن آهنگهای ماندگار است!
سلام اویس جان
امیدوارم خوب باشی… کلی دلم تنگ شده برات…
سوال جالبی کردی… شگفتی دنیای پیچیده به همین ختم نمیشه واقعاً. به هر حال نمیدونم چیزی که به ذهن من به عنوان شاید جوابی نه چندان مفصل به این سوال میاد چقدر واقعاً مرتبط هست. در ادبیات مدیریت دانش که خودت خوب بلد هستی، این بحث مطرح شده که چرا بعضی چیزها برای برخی افراد آشناتر و برای برخی دیگه غریبتر هست در حالیکه شاید هیچکدوم آن چیز خاص را قبلاً تجربه نکرده باشن… جوابی هم که داده میشه اینه که معمولاً آدمها بر اساس تجربیات زندگی mental map های مختلفی در ذهنشون ایجاد میشه که مبنای منطق و جهانبینی آنها را معمولاً تشکیل میده و هر آن چیزی که ارتباطی با این mental map داشته باشه و یا برقرار بکنه، برای آنها به خوبی قابل فهم و یادآوری هست! شاید بشه بحث یادآوری موسیقی و خاطرات و اینها را هم به این طریق تا حدی توجیه کرد اما نمیدونم چقدر؟ به هر حال این چیزی بود که تو ذهنم اومد وقتی داشتم پستت را میخوندم…
امیدوارم خوب و خوش و مثل همیشه خندان باشی
حامد
اخوی اگه دلیلش رو پیدا کردی ما رو هم بی خبر نذار!
salam
bazam khube be in safeye internetit ye sari mizani
chon be kasi ke duset dare ke hich tavajohi nemikoi
albate hagh daria
in safe faghat gush mide hich harfi nemizane
vase hamin khube!!!!!!!!
امیری به شاهزاده گفت: من عاشق توام.
شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.
امیر برگشت و دید هیچکس نیست.
شاهزاده گفت: عاشق نیستی ! عاشق به غیر نظر نمیکند!!!!!!!!!!!!!!!!!!
“همان بحثهایی که پیش از این هم بارها اینجا کردهام که چگونه میشود تصنیفی٬ ترانهای٬ آهنگی اکسیر ماندگاری را مینوشد و دیگری نه.”
در جواب همین بحث ها که قبلا اینجا کرده بودی، جواب هائی مطرح شده بود ولی متاسفانه توجه نکردی. امان از دست این خواص بی بصیرت
بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس
توی خیس تن خاک
باد بارون و تن تو
یاد بارون و تن خاک
بوی گل تو شوره زار
بوی خیس تن تو…
قشنگ بود. مرسی.
انفاقی اشنا شدم با گاهک و لذت بردم از خوندنش