زال و رودابه
وقتی مهراب کابلی (پدر رودابه) به دیدار سام و فرزندش زال میآید٬ در پایان دیدار٬ یکی از حاضران مجلس در گوش زال –که خود جوان برومندی بوده است– شرح زیبایی دختر مهراب (رودابه) را بیان میدارد که:
یکی نامدار از میان مهان
چنین گفت کای پهلوان جهان
پس پردهی او یکی دخترست
که رویش ز خورشید روشنترست
ز سر تا به پایش به کردار عاج
به رخ چون بهشت و به بالا چو ساج
بران سفت سیمین دو مشکین کمند
سرش گشته چون حلقهی پایبند
رخانش چو گلنار و لب ناردان
ز سیمین برش رسته دو ناروان
این ابیات ادامه دارد و جملگی در شرح زیباییهای رودابه و جزییات آن است٬ آنگونه که دل از زال میرباید و او را به دام عشق رودابه گرفتار میآورد.
روزگار فردوسی را نمیدانم؛ اما گمانم این است که اگر در روزگار ما چنین اتفاقی رخ میداد٬ طبیعیاش این بود که زال یقهی آن بابا را بگیرد که مادر به خطا٬ اگر دختر مهراب در پس پرده نشسته است٬ تو این اطلاعات دقیق را از زیباییهای اندامش و شرح مختصات و ابعاد جوارحش از کجا میدانی؟
نه زال این را پرسید و نه فردوسی حواسش به این چیزها بود. شاید هم آن زمانها اینجور مچگیریها باب نبود.
احتمالا خود طرف گفته برو اینارو به زال بگو واسه دخترم بیاد خواستگاری یا اینکه رودابه همچین در پرده هم نبوده و همه از صفاتش بهره می بردند D: یا اینکه….
سلام
عجب گیری دادی ها مجبور شدم برم کامل چک کنم ببینم چه خبره
این به نظرم رسید:
این دلیر که از گروه مهراب بوده و اصولا خانواده شاه تو سرسرای شاهی میان
بعد اگه شاه یه دختر با این اوصاف داشته باشه حتما قبلا خبرش به گوش همه آدمهای اون مملکت خورده.
هرچند به نظر من هم این یه تیکه سوتیه فردوسیه چون بعدا یه جورایی تو جریان خدمه رودابه و زال جبران می کنه
و با دلیل بهتری با هم آشناشون می کنه
فریاد خاموش