زلزله و باقی قضایا
صحبتهای آقای صدیقی در نماز جمعه تهران در مورد ارتباط بدحجابی با وقوع زلزله و به دنبال آن تشکیل کمپینی در آمریکا برای اینکه ملت از خانههایشان لخت و عور بیرون بیایند تا نادرستی این نظریه را به اثبات برسانند٬ هر دو از یک ضعف تحلیلی مشابه رنج میبرند و آن هم این است که ارتباط میان این دو پدیده (بدحجابی و وقوع زلزله) را خطی (Linear) در نظر گرفتهاند.
رابطه خطی میان دو متغیر زمانی اتفاق میافتد که یکی از متغیرها همواره با فرمول ثابتی از متغیر دیگر مشخص شود. یعنی اگر y=ax+b باشد٬ y همواره تابع خطیای از x است که با ضریب مشخص a و افزایش مقدار ثابت b کم و زیاد میشود. برگردانش در علوم انسانی این گونه میشود که مثلا اگر فلان کار را انجام دهی٬ حتما نتیجهاش بهمان کار خواهد بود با شدت بیشتر یا کمتری.
آقای صدیقی گفته است که بدحجابی خانمها به زلزله منجر خواهد شد. این نوعی تحلیل خطی است که وقوع زلزله را نتیجه صریح بدحجابی میداند. از آن سو کسانی تصمیم گرفتهاند لخت و عور به خیابانها بیایند و به انتظار زلزله بنشینند. این را هم گفتهاند که اگر با این سر و شکلی که ما از خانهها بیرون آمدهایم٬ زلزلهای رخ ندهد٬ پس هیچ ارتباطی میان اینها (بدحجابی و زلزله) وجود ندارد و به واقع نادرستی ادعای آقای صدیقی اثبات شده است. این هم یک تحلیل خطی دیگر.
این که عملکرد آحاد یک جامعه میتواند تأثیرهای پیدا و پنهان بسیاری در وضعیت آن جامعه و بلیهها و نعماتی که بر آن جامعه حادث میشود داشته باشد٬ کلام نادرستی نیست. در شریعت ما و بسیاری ادیان دیگر هم احادیث و روایتهایی با این مضمون وجود دارد که چگونه رفتار ناصواب مردمان یک دیار میتواند آن جامعه را به خاک سیاه بنشاند و بالعکس. اما محصور کردن تمامی رفتارهای ناپسند یک جامعه در مقوله بدحجابی و بعد ایجاد یک رابطه خطی میان این موضوع با اراده باریتعالی٬ همانقدر نادرست است که استدلال کسانی که به خیابانها آمدند و به انتظار زلزله نشستند.
به نظرم هر دوی این تحلیلها اشتباه و یا در بهترین حالت ناقص است.