همزیستی در دنیای مجازی
من دقیقا نمیدانم کاربرد معاهدههای اجتماعی (Social Protocols) چیست و مطالعه زیادی هم در این باب نداشتهام. اما از همان چیزهایی که جسته و گریخته به تورم خورده است و اینجا و آنجا هم خواندهام٬ اینگونه دریافتهام که نوعی تنظیمکننده روابط اجتماعی است که با هدف افزایش اعتماد فرزندان آدمی به یکدیگر و کاهش کجفهمیها و تعارضها پیش میرود.
دو نکته در این باره وجود دارد؛ اول این که اینگونه نیست که سند کاملی به نام معاهده اجتماعی در دست بوده و یا هر قوم و ملیتی برای خود سند مجزایی تدارک دیده باشد. قانون مدنی یا آیین دادرسی کیفری نیست که جایی مدون شده باشد. بلکه بخش زیادی از این معاهدههای اجتماعی قوانین نانوشتهای است که ریشه در اخلاق و عرف دارد. این که جواب سلام کسی را بدهیم یا جای خود را در اتوبوس به خانم مسنی تعارف کنیم و یا به سگ ولگردی که در خیابان پرسه میزند سنگ نپرانیم و آزارش ندهیم٬ چیزهایی نیست که در قانون یا کتابی نوشته شده باشد –اگرچه ممکن است برخی از آنها را در کتابهای قانون هم بتوان یافت. هر چه هست٬ اختصاص به قوم و ملت خاصی ندارد. توافقهای عمدتا اخلاقیای است که بشر در گذر زمان به آنها رسیده است و بر رعایت آن اصرار دارد.
دوم اینکه این تعهدها به اقتضای نانوشته بودنشان٬ الزامآور هم نیستند؛ اما رعایت آنها پسندیده است. اگر کسی پیش پای بزرگتر بلند نشود٬ یا به کسی که زمین خورده در بلند شدن کمک نکند یا با پیژامه راحتیِ درون خانه تا سر کوچه برود٬ کسی یقهاش را نمیگیرد و مجازاتش نمیکند. اما به یقین کسی هم این شیوهها را نمیپسندد.
به این فکر میکردم که حالا که دنیای مجازی جای خود را تا این حد در همه جا باز کرده است و حتی پهلو به پهلوی زندگی واقعیمان میزند٬ تدوین معاهده اخلاقیای که مقتضیات این فضا را به درستی دریافته باشد٬ میتواند نقش قابل توجهی در نظاممند کردن روابط در این فضا داشته باشد. این را از آن رو میگویم که به نظرم بسیاری از اختلافهایی که در دنیای مجازی به وجود میآید نه از سو نیت٬ که از کجفهمیها ریشه میگیرد. این که وقتی در وبلاگم مطلبی را از وبلاگ دیگری نقل میکنم٬ پیوندی از آن هم بگذارم که حق نویسنده اصلی را ضایع نکرده باشم٬ یکی از سادهترین موارد این کجفهمیهاست که ممکن است سو نیتی هم در پس آن نباشد. فقط نفهمی است و بس.
این نیاز به ویژه در وبسایتهای اجتماعیای که کاربری آن تعامل اعضا با یکدیگر است٬ بیشتر به چشم میآید. این که مثلا در فیسبوک چه کسی را میتوانی به جمع دوستانت اضافه کنی٬ یا وقتی کسی تو را به جمع دوستانش اضافه کرد چگونه میتوانی با احترام رد کنی٬ یا چه عکس مشترکی را میتوانی در پروفایلت بگذاری و وقتی که گذاشتی آیا باید نام باقی کسانی را هم که در عکس هستند علامت بزنی یا نه… تنها نمونههایی از تفاوت سلیقهها و برداشتهاست که هر یک میتواند درست یا غلط باشد. طبیعی است که مانند معاهدههای اجتماعی٬ این معاهدهها هم جنبه الزامآوری نخواهد داشت و تنها تلاش میکند اخلاق و عرف را به گونهای کاربردی در هم بیامیزد.
مهم است که تدوین چنین عهدنامههایی بر عهده فلاسفه و حقوقدانانی قرار داده شود که ضمن آشنایی دقیق با مقتضیات دنیای مجازی٬ دغدغههای اخلاقی قویای در پس دانش و اندیشههای خود داشته باشند.
همانطور که در ابتدای نوشته ات نوشتی، معاهده های اجتماعی معمولن نانوشته هستند. فکر نمی کنی مکتوب کردن چنین چیزی (معاهده اجتماعی مجازی) نقض غرض باشه؟
پاراگراف آخر را اگر چیزی شبیه این بود، من بیشتر میپسندیدم:
مهم است که تدوین چنین عهدنامههایی بر عهده جامعه قرار داده شود تا اجتماع تجارب آنها «آشنایی دقیق با مقتضیات دنیای مجازی» را تضمین کند٬ تلاش طبیعی آنها برای حفاظت از منافعشان «دغدغههای اخلاقی قوی» را برایشان ایجاد کند و علاقه ی غریزی آنها به آزمون و خطا، نیاز به هر نوع «دانش و اندیشه» را به سرعت منتفی کند.
به توحید: حرفت درست است. اما به نظرم سرعت و شتاب تغییرات را هم در دنیای کنونی و به خصوص فضای مجازی در نظر بگیر. منظورم این است که شاید معقول نباشد که مثلا ۵۰ سال صبر کنیم تا به تدریج به قوانین نانوشتهای در فضای مجازی دست یابیم. میتوانیم از تجربیات پیشین استفاده کنیم و اینها را مدون کنیم. ضمن این که اصولا نانوشته بودن معاهدات اجتماعی به معنای این نیست که آنها اجازه نوشته شدن ندارند و یا بهتر است نانوشته بمانند.