یکشنبه 22 فروردین 1389

Pointless quotations


فلانی٬ حالا که جمع‌مان جمع است٬ یک دهن برای ما بخوان.

والله عرض کنم خدمتتان که چشم. ولی بنده بیشتر برای دلم می‌خوانم.


اول این‌که آخر این چه شیوه شکسته‌نفسی است؟ یا بخوان٬ یا نخوان. این‌که برای دلت می‌خوانی یا نه٬ چه لذتی را به من شنونده یا چه شأنی را به توی خواننده اضافه می‌کند؟

دوم این که٬ نمی‌شد به جای ” والله عرض کنم خدمتتان که چشم” فقط بگویی چشم؟ کاش می‌توانستم ساختار دستوری-محتوایی این جمله را حلاجی کنم که اول بی دلیل پای اسم جلاله –والله- را وسط می‌کشی. بعد از عبارت کاملا بی معنای “عرض کنم خدمتتان” همان “چشم”ی را که در ابتدا هم می‌توانستی بگویی رو می‌کنی. بلافاصله بعدش یک “ولی” می‌آوری که ذهن شنونده را با تردید مواجه کنی. بعد هم چنگ می‌زنی به همان توضیح زاید و بی‌حاصل که خودت فکر می‌کنی نوعی فروتنی در آن است و جایت را بالاتر می‌برد: “بنده بیشتر برای دلم می‌خوانم.”

مرگ. بخوان دیگر.

نظرات بازدید کنندگان

  1. soso گفت:

    با این جمله آخریه خیلی حال کردم!!

  2. شما ساعتها بیا در مورد اشتباهات رایج و زیادِ فارسی زبانان حرف بزن، درست نمی شود که هیچ، برای خودتان هم اشکال در می آورند!

دیدگاه شما