مرا دو چشم به راه٬ دو گوش بر پیغام
دلم میخواهد کسی از راه برسد٬ نگاه تحسینآمیزی به من بیندازد٬ دستی بر پشتم بزند و بگوید: آفرین پسرجان! راه خوبی را در پیش گرفتهای!
دلم میخواهد کسی بیاید و از راه نرسیده گوشم را بگیرد و بپیچاند. بعد بد و بیراهی نثارم کند و دست آخر هم بگوید: تو معلوم است داری چه غلطی میکنی؟؟ اصلا میدانی این راه که داری میروی به چه ترکستانی است؟ بر سر چه داری وقتت را٬ زندگیات را تلف میکنی؟ آب در هاون میکوبی که چه؟
دلم میخواهد کسی از راه برسد٬ با قلم و کاغذی در دست. خسته نباشید بگوید و کاغذش را نشانم دهد که: من راهی را که آمدهای و راهی را که در پیش گرفتهای٬ هر دو را به دقت بررسی کردهام. به نظرم در جاهایی اشکالاتی وجود دارد که باید اصلاحشان کنی.
دلم میخواهد کسی سر راهم سبز شود و بگوید: پسر! تو معرکهای!
دلم میخواهد کسی نگاه عاقل اندر سفیه به من بیندازد و بگوید: مخت تاب برداشته است.
دلم میخواهد کسی بیاید و نه تأیید و نه ردم کند. بگوید: بیا برویم چایی و قلیانی بزنیم. همانجا دربارهاش مفصل صحبت میکنیم.
دلم میخواهد کسی بیاید و چیزی بگوید.
دلم میخواهد کسی بیاید و نه تأیید و نه ردم کند. بگوید: بیا برویم چایی و قلیانی بزنیم. همانجا دربارهاش مفصل صحبت میکنیم.
دلم میخواهد کسی بیاید و چیزی بگوید.