چهارشنبه 4 تیر 1393

زورگیری‌های نرم


این یادداشت را در ستون گاهکِ صفحه‌ی آخر روزنامه شهروند از این‌جا بخوانید.

 

زورگیری که شاخ و دم ندارد. آدم می‌خواهد اتومبیلش را در خیابان خدا پارک کند که یکهو می‌بیند سر و کله‌ی یکی پیدا می‌شود که ایستاده است و دارد فرمان می‌دهد: بیا جلو٬ برو عقب٬ خوب است. نه این‌که خیال کنید محبتش گل کرده و می‌خواهد کمکی کند. داستان از قرار دیگری است: پول پارک می‌خواهد. چرا که به قول خودش٬ این‌جا «تیول» او است. بعضی‌شان هم که البته زرنگ‌تر هستند، در معابر پر تردد که جای پارک به سختی یافت می‌شود، جای مرغوبی را شکار می‌کنند و جعبه‌ای می‌گذارند که مالکیتشان بر آن تثبیت شود. بعد منتظر می‌مانند تا آن را به مشتری مناسبش بفروشند.

منظورم البته پارکبان‌های شهرداری نیست که به هرحال قبض و دفتر و دستکی دارند و به جایی وصل هستند. هر چند بعضی از آن‌ها هم کارشان تکلیف ندارد و پیش می‌آید که مبلغی بیش از تعرفه و قبضی که می‌دهند مطالبه کنند. اما به هر حال مشخص است که از طرف کجا هستند و حساب و کتابی دارد کارشان. مشکل اصلی با این آقایان تیول‌دار بی‌نام و نشان است.

آخرین بار، همین امروز یکی از این‌ها به پستم خورد. سرم را از پنجره بیرون بردم و گفتم خیلی ممنون، خودم می‌توانم پارک کنم. نیازی به فرمان دادن شما نیست. اما مگر از رو می‌روند؟ همین‌طور ایستاده بود و عقب و جلو می‌گفت. ماشین را که پارک کردم و پیاده شدم٬ مانند گربه‌ای که خفت کرده باشد و نرم‌نرم به طعمه‌اش نزدیک شود٬ پا پیش گذاشت که حق پارک ما فراموش نشود. پرسیدم مگر شما پارکبان هستید؟ اگر هستید٬ قبضتان را ببینم. گفت قبض ندارد٬ ولی پارکینگ‌های این‌جا را او اداره می‌کند. پرسیدم چه اداره‌ای؟ مگر قبلا که کسی اداره‌ش نمی‌کرد٬ مشکلی در کار بود؟ وانگهی معابر عمومی که صاحب ندارد. حالا هم اگر شما مدعی تملکش هستی٬ لابد سندی٬ قباله‌ای چیزی داری که رو کنی تا باورم شود. یا اگر اداره‌ی پارکینگ‌های اینجا را به شما سپرده‌اند، حکم مدیریت‌تان را ببینم.

دید از من آبی گرم نمی‌شود. سری تکان داد و گفت که به هر حال اگر آمدی و دیدی ماشینت سرجایش نیست یا چیزی از آن کم و کسر شده است٬ از من شکایتی نداشته باش. به خیالش که ترس بیندازد در دلم. در جوابش خنده‌ای سر دادم که چه بهتر. چون اگر چنین اتفاقی بیفتد٬ خوب می‌دانم اول از همه باید چه کسی را به عنوان مظنون معرفی کنم. به خیالم که ترسش را به خودش برگردانده باشم.

غرغری کرد و راهش را کشید و رفت کمی آن‌طرف‌تر سراغ خانمی که داشت اتومیلش را پارک می‌کرد. ایستاد به فرمان دادن و عقب و جلو گفتن. تا وسایلم را از ماشین بردارم و بروم پی کارم٬ دیدم خانم راننده دو تومانی ناقابلی را بابت پارک کردن در خیابان خدا و یا شاید هم از ترس آسیب زدن آقای مدیر به ماشینش تقدیمش کرد.

ندهیم این پول‌های مفت را. زورگیری است. کمک نکنیم به باب شدن این زورگیری‌های نرم خیابانی.

نظرات بازدید کنندگان

  1. رویا گفت:

    این که خوبه دست کم قبلش می دونی باید پول بدی و برای چی. چند شب پیش دم یک رستوران ماشینم رو پارک کردم و بعد از حدود نیم ساعت که برگشتم دیدم یک نفر به قول شما خارجی ها out of blue داره با آب جوب (اخخخخخخخ) ماشینمو می شوره. فی الواقع فقط آب جوب رو می ریزه روش. بعدش هم گفت خانم ماشینتون خیلی کثیف بود گفتم تا غذا می خورید یه آبی بهش بزنم.

  2. مریم گفت:

    مطلب جالبی بود
    واقعا هم درسته و یه جور زورگیری حساب میشه
    اصاولا مردم ما جایی که باید حرف حساب بزنن نمی زنن.
    من خودم معتقدم حق رو باید گرفت و باج نباید داد…
    ممنون بابت مطلب خوبتون

دیدگاه شما