شنبه 18 آبان 1392
بیبیسی یک گزارشی پخش کرد از سرنوشت پناهجویانی که به صورت غیرقانونی عازم استرالیا میشوند و در آبهای اندونزی جانشان را از دست میدهند. حالا خود داستان که دردناک است، بماند. اما یک گفتوگویی بود در گزارش با پسربچهی ۱۰-۱۱ سالهای به نام آرمین که پدر و مادر و خواهرش، همه در آب غرق شده بودند و او -از میان تمام مسافران قایق- به طور معجزهواری جان به در برده بود. مدتها بود چیزی تا این حد دردناک ندیده بودم و اینطور همهی جانم درد نگرفته بود. نمیدانم، شاید چون سن و سالش به عرشیا میخورد و خیلی حرف زدنش واقعی بود برایم. گزارشگر میگفت که او را منتقل کردهاند به یک هتل دوری در نمیدانم کجای اندونزی تا زمانی که تکلیفش مشخص شود و کسی از اقوامش بیاید او را برگرداند ایران. به وضوح مشخص بود از این که گزارشگر فارسیزبان را دیده است خوشحال شده و کلا از این که فیلمش را میگرفتند هیجان داشت. صحبتهایش آنقدر غم داشت که اصلا نیازی نبود خودش غمی را نمایش دهد. هیجان صحبت کردنش با این غمی که داستانش داشت، یک ملغمهای شده بود که دل و جان آدم را به هم میریخت.
از لحظهی غرق شدن میگفت که پدرش آمد او را نجات دهد، اما سرش خورد نمیدانم به میخ و رفت زیر آب و دیگر درنیامد. آن لحظهای را گفت که جسد پدر و مادر و خواهرش را به خشکی آوردند و اینکه اول فکر کرده بود اینها خواب هستند که چشمشان بسته است. بعد که دید از دهان خواهرش کف میآید، فهمید مردهاند و گریهاش گرفت. بعد همهی اینها را -شما تصور کنید که- با یک لحن ماجراجویانهای تعریف میکرد، انگار دارد یک داستان پلیسی را که در فیلم دیده است، شرح میدهد. بعد که فکر کردم، دیدم اتفاقا بیشترین چیزی هم که در این گزارش دل آدم را میلرزاند همین لحن و زبان این بچه بود. بزرگی و باورنکردنی بودن ماجرا و کم بودن سن این بچه که هنوز نمیدانست چه بر سرش آمده است. میگفت فکر میکردیم میرویم خارج و عکس میفرستیم از خودمان برای این و آن. بعد میگفت الانها خواب میبینم مادر و خواهرم میآیند بهم میگویند نگران نباش آرمین، تو برمیگردی ایران.
گزارش که تمام شد دیدم نادر سلطانپور و آن خانم مجری دیگر هم حالشان دگرگون شده است. اصلا یک وضعی بود. بر باعث و بانیاش لعنت.
نظرات بازدید کنندگان
دیدگاه شما
لینک برای دوستانی که میخواهند گزارش را ببینند:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/11/131109_l93_rescue_boy.shtml
ممنون از اینکه این مطلب رو نوشتید. فقط میخواستم اینم بگم که دولت فعلی استرالیا رو هم جزء “باعث و بانی” این قضیه بدونید… دولتی نژادپرست که بر مبنای دروغ و فریب داره بحث پناهندگان رو پیش میبره و مردم خود اینجا هم با این روش مخالف هستند. اگه من گزارش بی بی سی رو ندیده بودم، اصلا هیچ اطلاع دقیقی از وضعیت آرمین نداشتم. وزیر مهاجرت اینجا توی مصاحبه هاش میگفت که سن آرمین ۱۷ یا ۱۸ سال هست، و حتی تا چندین روز، حضور اون و یه پسر کم سن و سال دیگه ی سری لانکایی رو انکار میکرد.
و فقط در اثر رسانه هایی مثل بی بی سی و روزنامه گاردین هست که این اطلاعات دقیق رو ما داریم. وضعیت فعلی دولت اینجا اینطوریه که بیشتر خبرنگاران استرالیا از وزیر مهاجرت اندونزی اخبار موثق تری درباره این قایق ها میگیرن!
کلا بحث پناهندگان در چند سال اخیر در استرالیا خیلی داغ بوده، و مثل خیلی موضوعات دیگه، جوانب مختلفی داره. موضوع ساده ای نیست، و منافع افراد و گروه های مختلفی در میان هست، ولی متاسفانه افرادی مثل آرمین و خانواده اش بازیچه قرار داده میشن.
خداکنه به آرمین کمک های روحی مناسب رو بدن تا وقتی به خلاء حضور خانوادش بیشتر پی میبره، بیشار از این آسیب نبینه.
واقعا، بر باعث و بانیهای این قضیه لعنت!
جهان صدمی که باشی، سرنوشتت اینطوری مثل فیلم های درام هم میتونه رقم بخوره، از روزی که این داستان استرالیا رو شنیدم و اخبار و اطلاعیه ها رو در موردش شنیدم خیلی حس حقارت و تنفر رو نسبت به خودم و اونجا حس کردم، از این جبر جغرافیایی به کجا باید شکایت برد؟ تو بگو
لعنت…!
🙁