آدلف؛ با ترجمهی مینو مشیری
آدلف را بخوانیم. آدلف را همهمان باید بخوانیم. همهی مایی که جرات و شهامت آن را نداریم که به رابطهای که از آن لذت نمیبریم یا خود را سزاوارش نمیدانیم، پایان دهیم. مایی که ترحم را با علاقه و علاقه را با عشق اشتباه میگیریم و احمقانه گمان میبریم که دلسوزی و نگرانی میتواند مبنای قابل اتکایی برای شروع یا ادامهی یک رابطه باشد. مایی که حاضر نیستیم برای تمام کردن رابطهای پیشقدم شویم، اما امید داریم که طرف دیگر، یا شاید هم زمان، این کار را به جای ما انجام دهد. ما که با ادامهی یک رابطه به خیالمان داریم فداکاریهای طرف دیگر را جبران میکنیم. ما که برای پرهیز از ناراحت کردن آدم پیشرومان به رابطهای ادامه میدهیم و نمیدانیم که روزی این رابطه تلختر از آنچه فکرش را کنیم، پایان خواهد گرفت. مایی که هر زمان حرف از جدایی میزنیم و او را میرنجانیم، برای آنکه از دلش دربیاوریم، وعدههای جدید و تازه میدهیم و از آنچه هست امیدوارترش میکنیم. مایی که فقط کار را از آنی که هست، خرابتر میکنیم.
چقدر خوبه که تو این کتاب رو خوندی.
ممنون از پیشنهادت، حتما خواهم خوند.
ولی این داستان برای من معضلی بزرگ شده، هر دفعه که با هزار مکافات و سلام و صلوات رابطه ای رو به پایان میرسونم با خودم عهد میکنم که دیگه باعث نشم دل کسی به خاطر من شکسته بشه، اما باز …