پنجشنبه 25 خرداد 1391
یاروی بزرگی که کسایی بود
در رستوران نشسته بودم به غذا خوردن. تلویزیون برای خودش روشن بود و راست و دروغ را به هم میبافت. میز کناریام، دو پسر و یک دختر خوب و خوش و خندان بودند و آنطرفتر هم یک خانواده نشسته بود: پدر و مادر و دو بچهی قد و نیمقد. باقی میزها هم کمابیش پر بود.
اخبار ساعت ۹ که شروع شد، اولین خبر اطلاعیهای بود در مورد دستگیری عوامل ترورهای هستهای اخیر و بعدش هم اخبار مربوط به خودروهای فرسوده و مشکلات مالی اروپا و اینکه چقدر مردم آنجا بدبخت هستند و از این حرفها. لابهلای این خبرها بود که در یک خبر چند ثانیهای، مجری اعلام کرد حسن کسایی نوازندهی نی درگذشت. من لقمه در دهان، سرم بیاختیار چرخید به سوی تلویزیون و خشکم زد. دختر و پسرهای میز بغلی هم از جهیدن من توجهشان به تلویزیون جلب شد و یک لحظه ساکت شدند. خبر اما زود تمام شد. مگر چند ثانیه زمان لازم است برای اعلام خبر درگذشت کسی. خبر تمام شد. یکی از پسرها پرسید: کی بود یارو؟ پسر دیگر جوابش را داد: نمیدونم. فکر کنم خوانندهای کسی بود. میز آنطرفتر که اصلا صدایی انگار به گوشش نرسیده بود. گذرا نگاهی به میزهای دیگر انداختم. یک نفر آن گوشهی سالن هم سرش به تلویزیون مانده بود. اما نمیشد فهمید به چه فکر میکند. شاید داشت اخبار دیگر را دنبال میداد. آخر خبر فوت کسایی تمام شده بود و حالا داشت گزارشی دربارهی نمیدانم چه کوفتی پخش میکرد. گفتم که. مگر چند دقیق زمان نیاز است برای خبر فوت کسی که نوازندهی نی بود. حالا هم که دیگر اصلا نبود.
در سالهای زندگیام در خارج از ایران، بسیار پیش میآمد که وقتی با دوستانم از کشورهای دیگر صحبتی میکردم و از آدمهای بزرگ سرزمینشان سخن به میان میآوردم، با چنان فخری صحبت میکردند و آنقدر اطلاعات کافی از شخصیت مورد گفتوگو داشتند که آدم گاهی تعجب میکرد. همین اواخر با یکی از دوستان روسم سر صحبت را دربارهی سولژنیتسین باز کرده بودم و از همان چند دقیقه گفتوگو کلی اطلاعات تازه دستگیرم شد که قبلا نمیدانستم. آخر سر هم که ازش پرسیدم از کجا اینهمه اطلاعات را حاضر و آماده داشته است، خندهاش گرفت که اگر من که روس هستم اینها را ندانم، چه کسی بداند.
حالا نگویید که جایگاه سولژنیتسین در ادبیات روسیه با کسایی در موسیقی ایران متفاوت بوده است و این حرفها. میدانم. قصدم هم اصلا مقایسه نبوده است که آنهایی که دستی در موسیقی ایرانی دارند، میدانند کسایی که بوده است و چه کرده است. اما به هر حال دل آدم میگیرد از اینکه سهم کسایی و درگذشتش از اخبار ساعت ۹ کشور خبر ۸-۱۰ ثانیهای بوده است که آن را هم اگر شرمشان نمیآمد، پخش نمیکردند. تازه بگویم که کسایی در زمرهی کمحاشیهترین و غیرسیاسیترین هنرمندان بوده است. وگرنه وای به حال آنها که حساسیتی هم رویشان باشد.
پسر میز بغلی پرسید: کی بود یارو؟ راست میگفت. کی، کجا، چه وقت مفاخر این خاک به این نسل جدید معرفی شدند که حالا انتظار داشته باشیم بدانند چه کسی بوده است این یارو.
یاروی بزرگی که به قول فریدون توللی:
در نغمه اگر جلوه کند راز خدایی
هم ساز عبادی خوش و هم نای کسایی
هم ساز عبادی خوش و هم نای کسایی
نظرات بازدید کنندگان
دیدگاه شما
نمیشناختمشون . . . ولی دلم گرفت…آدمای بزرگی که یادی ازشون نمیشه و بزرگیشون به دست فراموشی سپرده میشه…بی سزرمین تر از باد . . .