جمعه 30 مهر 1389

مرکز زمین؛ بهترین جای دنیا


مهم نیست در سوییس زندگی کنم یا در سوئد و آمریکا و کانادا یا هر جای دیگری. بهترین جای دنیا٬ برای من آن‌جاست که در اتاقم نشسته باشم و مادرم در را باز کند با ظرف میوه‌ای٬ چای و شیرینی‌ای چیزی. بگذاردش کنار دستم٬ بعد غرغری بکند که اتاقم چقدر نامرتب است و بی‌آن‌که چیزی ازم بپرسد بیفتد به جمع کردن خرت و پرت‌هایم از گوشه و کنار اتاق.

مهم نیست که ۲۹ سال را هم رد کرده‌ام و در این سال‌های اخیر آن‌قدر زندگی تنهایی را تجربه کرده‌ام که دیگر آرزوی داشتن خانه‌ی مجردی‌ای که آدم بتواند دست دوستی کسی را بگیرد و راحت با خود به خانه بیاورد به خاطره‌ای دور می‌ماند. مهم نیست که یک دوجین مدرک تحصیلی رنگ و وارنگ و سابقه‌ی کاری پشت سر خودم ردیف کرده‌ام. برای من بهترین جای دنیا خانه‌ای است که هنوز اگر علافی‌هایم از حد معینی بگذرد٬ تشرم می‌زند که: تو مگر درس و مشق نداری؟ بنشین سر کارت. یا اگر صحبت‌های تلفنی‌ام زیاد شود٬ می‌نشیند کنار دستم و نرم نرمک نصیحتم می‌کند که حواسم را جمع کنم تا مبادا گول این دخترها را بخورم. کدام دخترها را می‌گوید٬ نمی‌دانم.

بهترین جای دنیا آن‌جاست که وقتی بیرون هستم زنگ بزند و بگوید در راه آمدن به خانه ماستی٬ آب معدنی‌ای چیزی بخرم. بعد وقتی رسیدم خانه غر بزند که چرا عوض واتا مثلن نستله نخریده‌ام یا چرا ماست پرچرب خریده‌ام.

نشسته باشد به تخمه شکستن و جدول حل کردن و از آن سر خانه صدایم کند که: چهار حرفی٬ شهری در استان فارس چه می‌شود؟

در آشپزخانه مشغول پخت و پز باشد و با خودش آوازی چیزی زمزمه کند.

وقت بیرون رفتنم از خانه٬ آیه‌الکرسی بخواند و فوتم کند.


برای من بهترین جای دنیا آن‌جاست که مادرم چیزی بگوید؛ هر چیز که باشد.


پ.ن. این عکس را آخرین باری که ایران بودم شکار کردم:

نظرات بازدید کنندگان

  1. Anonymous گفت:

    ایول اویس… اشکمون رو درآوری… دیگه حسابی نویسنده شده ها :))
    “حامد ج”

  2. Anonymous گفت:

    اینفدر فشنک بود که هرچند تلفن نزدی نتونستم نظر ندم
    تبریک میگم این یکی وافعا عالی بود
    موفق باشی
    حیسن خ

  3. Anonymous گفت:

    بهترین جای دنیا آن جاست که هر روز که از کار بر می گردی پدر خسته ات خسته نباشی مهربانی بگوید
    ن.م

  4. دريا گفت:

    بسیااااار لایک

  5. مهسا گفت:

    مهم نیست بهترین جای جهان در کدامین نقطه ی جغرافیایی دنیا و بهترین زمان در کدامین نقطه ی ذهن من قرار داد، بهترین بهترین ها، فارغ از تمامی بعدهای چندگانه، یگانه است، مادر

  6. زهرا گفت:

    اویس جان خدا مادرتو برات حفظ کنه هر جا که تو باشی هرجا که مادرت باشه

  7. کامران گفت:

    خیلی خوب بود، برای من هم آشنا بود همین ها رو بارها حس کرده بودم. ولی خوب به قلم شما خیلی قشنگ بیان شده بود که من طبیعتن قاصرم این گونه نوشتن.
    یک نکته ای که به ذهن من می رسه اینه که اصل “دوری و دوستی” خیلی در شکل گرفتن و درک این علاقمندی ها نقش داره. فکر می کنم با من هم عقیده باشی که دور بودن از خانواده، به خصوص در این سن، خیلی از این نزدیکی های قلبی رو به ادم نشون می ده و محکم تر می کنه.

  8. Soso گفت:

    چیزی نمی تونم بنویسم!
    خیلی حس خوبی بهم داد!

  9. mohammad گفت:

    وای اویس! منی که همیشه تو نظر دادن تنبلم دلم نیومد برای این چیزی ننویسم! چقدر نوستالژی هات آشناست!من هنوز بعد ازدواج هم…

  10. Anonymous گفت:

    آقای نویسنده به شما تبریک می گم.

دیدگاه شما