اقدام بهجا و سنجیدهی مدیران ایرانایر
از ژنو که حرکت میکنیم به سمت تهران٬ نمایشگرهای هواپیما به کار میافتد و در کنار اطلاعاتی نظیر ارتفاع پرواز و سرعت هواپیما و دمای هوای داخل و بیرون و این قبیل چیزها٬ تصویری را هم از مسیر پرواز٬ به همراه نام شهرهای مهمی که از فراز آنها عبور میکنیم٬ نمایش میدهد. مثلن نشان میدهد که الان از بالای برن گذشتهایم و یا تا چند دقیقهی دیگر از فراز براتیسلاوا خواهیم گذشت. اینجور هم نیست که همهی شهرهای ریز و درشت را بگوید. معمولن فقط مراکز کشورها و شهرهای مهمشان را علامت میزند تا هم مسافر از مسیر پرواز باخبر باشد و هم بداند که بالای سر چه شهرهای مهمی پرواز کرده است.
همینطور که هواپیما به ایران نزدیک میشود٬ خاک ایران هم جای خود را در نمایشگرها باز میکند و کمکمک نام شهرهای مهم ایران هم به چشم میآید. اولین شهری که بوی ایران را به مشام میرساند٬ تبریز است. درستش هم همین است که وقتی از غرب وارد ایران میشویم نام تبریز اولین نام مهمی باشد که به چشممان بخورد. سه نام دیگری هم که هویدا میشود٬ هر کدام شأن نزولی دارد. اولی قزوین است و دومی قم و سومی مقصد نهایی٬ تهران.
قاعدهی منطقی بازی این است که تهران به عنوان مقصد نهایی آخرین نام باشد. دلیلی ندارد که وقتی سفر در تهران به پایان میرسد٬ نام شهری پس از آن بیاید مگر اینکه شهری از آنچنان اهمیتی برخوردار باشد که حتی اگر در مسیر پرواز قرار ندارد و حتی اگر پرواز صدها کیلومتر پیش از آن به پایان میرسد٬ باز هم نتوان از ذکر نامش چشمپوشی کرد. این همان اتفاقی است که در پرواز ژنو-تهران ایران ایر رخ میدهد و نام “بابل” بیآنکه کمترین دخلی به مسیر پرواز داشته باشد و اصولن بیآنکه ارتباطی به پرواز داشته باشد٬ ساعتها زینتبخش نمایشگرهای هواپیما است. مدیران و تصمیمگیران پروازهای ایرانایر به درستی تشخیص دادهاند که ذکر نام بابل٬ حتی اگر در مسیر پرواز نباشد٬ چگونه بر اعتبار پروازهای آنها میافزاید.
مسافران پرواز ژنو-تهران ایرانایر٬ در حالی از پلههای هواپیما پایین میروند که حسرتی در دلشان دو دو میزند که ایکاش پروازشان کمی آنطرفتر٬ در بابل بر زمین مینشست و یا دستکم از فراز آسمان بابل هم میگذشت تا بتوانند نام بابل را هم به نام شهرهایی که از فراز آن گذشتهاند اضافه کنند. من در آخرین پرواز خود به ایران این حسرت و افسوس را در نگاه مسافران دیدم و در همان حال دستم را در جیبم فرو بردم و گذرنامهام را که ویزای بابل در آن نقش بسته بود٬ در دست فشردم. به گمانم همان جا بود که صدای موسیقی فیلم “خوب٬ بد٬ زشت” هم در تمام سرسرای فرودگاه پیچید و صحنهی نمایش آرام آرام تاریک شد.
پ.ن. ۱. این هم مدرک مستدل:
پ.ن. ۲. از مسؤولین فهیم فرودگاه امامخمینی درخواست میشود٬ همانطور که در فرودگاههای اروپایی ورودی اختصاصیای برای دارندگان گذرنامهی اروپایی وجود دارد تا امور مربوط به آنها با سرعت و سهولت بیشتری به انجام برسد٬ در فرودگاه امامخمینی تهران هم ورودی اختصاصیای برای دارندگان اصالت بابلی در نظر گرفته شود.
پ.ن. ۳. این نوشتار تقدیم میشود به تمام سارویها و آملیهای عزیز تا چشمشان در بیاید!
ای ناسیونالیست!
اگه بیشتر دقت کرده بودی متوجه می شدی که اون فلش اشاره به پایتخت ایران(ساری) داره نه بابل:))
تو که ویزای بابل نمیخوای! پاسپورتش رو داری! در ضمن، bmi و Lufthansa هم بابل عزیز رو در نقشه دارن!
پروازهای امارات هم گاهی نقشه ایران را نشان می دهند درحالی که سه یا چهار شهر نمایان است. جالب این است که یکی از آنها بابل خودمان است! این همه عزت و احترام برای شهری که حتی فرودگاه هم ندارد باعث عجب است!
من هم قبلا به این موضوع فکر کردم…حدسم اینه که تو تیم طراحی این نقشه حتما یه بابلی هم وجود داشته….
وقتی دقت کنیم که نویسنده متن کجایی است
می فهمیم که آنکه در چپاندن اسم بابل در نقشه دست داشته هم همین روحیات را داشته
و دیگر عجیب نیست
یعنی من نمیدونم به چی این بابلتون مینازید شماها!!
وای خدا!!مردم از خنده!!
پانوشت آخر فوق العاده بود!!!
ای ول. قشنگ بود