سه شنبه 28 اردیبهشت 1389

منِ این‌جا و آن‌جا


یکی از چیزهایی که در زندگی اینجا آزارم می‌دهد٬ مساله‌ی زبان است. زبان که می‌گویم٬ البته مرادم سلام و احوال‌پرسی و مطالب درسی و تعریف اتفاق‌های روزمره و تدریس در کلاس و گپ زدن با دوستان و دانشجویان دیگر و مهمانی رفتن و این حرف‌ها نیست که این مراحل را پیش‌تر از سر گذراندم. گاهی هم که چشم می‌گردانم می‌بینم که در زیان روزمره‌ای از این دست٬ از دور و بری‌هایم سر و گردنی بالاتر هستم و معمولا در مقام مقایسه٬ در جمع کسانی که زبان مادری‌شان انگلیسی نبوده و در کشور انگلیسی‌زبانی هم زندگی نکرده‌اند٬ خود را جزو بهترین‌ها می‌یابم.

زبان را به عنوان ابزاری برای طنازی و شوخ‌طبعی می‌گویم. ابزاری برای کار پیش بردن و در و تخته را جور کردن. چیزی که در فارسی دست‌گیره‌ام بوده و یاری‌ام می‌داده است تا در وقت ضرورت کلام سختی را با زبان “یکی به نعل٬ یکی به میخ” به نرمی بازگویم و یا در جدی‌ترین لحظات هم با طنز سنجیده و مناسب حالی یخ مقابلم را بشکنم و ابتکار را در دست گیرم٬ گوهری است که در زبان دوم نیافتم. نه این که نجسته باشم. جستم و نیافتم.

گاهی با خودم فکر می‌کنم یکی از نیازهای آدمی-که در مرتبه‌بندی نیازهای مازلو می‌توان آن را در رده نیازهای سطح بالا به حساب آورد- نیاز به بامزه بودن است. این که فرد بتواند حدی از شوخ‌طبعی و طنازی را در درون خود داشته باشد و البته سنجیدگی آن را هم که بداند کجا آن را به کار گیرد. سنجیدگی‌اش را دارم؛ اما گاهی که مجبورم کلامی را که در فارسی می‌تواند طرف مقابلم را روده‌بر کند٬ تنها به دلیل نداشتن واژه‌های درست و به جا فرو بخورم و سخن معمولی‌ای را جایگزین آن کنم٬ حالم گرفته می‌شود. از گفت‌وگو باز نمی‌مانم؛ اما لذتی را هم که از یک مباحثه‌ی ساده می‌توانستم ببرم٬ نمی‌برم.

این‌گونه می‌شود که من که در فارسی می‌توانم با سخنم این و آن را بخندانم و آدم شوخ‌طبعی باشم و به وقت ضرورت با کلامم راهی بگشایم و تیری را در تاریکی بر هدف بنشانم٬ در انگلیسی می‌شوم آدمی که تنها درست صحبت می‌کند٬ نه چیزی بیشتر. کاریش هم نمی‌توان کرد.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Hamed گفت:

    درد دل منو گفتی اویس جان… کانادایی ها به شوخ طبعی معروفن… خیلی هم خوش خنده هستن… لذا با فن زبان میشه کلی باهاشون گفت و خندید و گاهی کار را پیش برد… اما حیف که زبان مانع میشه! بدتر اونه که این شوخ طبعی در محیط کارشون براشون مهم هم میشه…

    گاهی فکر میکنم خوش به حال اینایی که زبان مادریشون انگلیسی هست و هرجا میرن همه باید زبانشون را خوب بفهمن… و اگر نفهمن این نقطه ضعفشون محسوب میشه!

    درد دلی بود

    / خوب باشی رفیق

    حامد صارمی

  2. Meisam گفت:

    اویس جان. برای من جای سوال شد. یعنی اصولاً نباید در این زمینه خلاءی در زبان انگلیسی وجود داشته باشد. احتمالاً خیلی نگشته ای و الا قطعاً می یافتی. برای مدتی کلاس زبان دکتر رضوانی را می رفتم که دکترای زبان شناسی داشت و استاد زبان فارسی و انگلیسی بود. (اتفاقاً شاگردی شجریان را هم مدتی کرده بود). می توانم به صراحت بگویم که این آدم دریچه جدیدی از دنیای زبان انگلیسی را به روی من باز کرد.
    میثم نورزیان

  3. اويس گفت:

    میثم جان٬ به نظرم موضوع کلام مرا درست متوجه نشدی و شاید هم من بد بیانش کردم. بحث یادگیری زبان نیست که مثلا پیش این استاد و آن استاد بروم. در یادداشت هم توضیح دادم که در زبان روزمره و حتی بالاتر از آن در تدریس و مباحثه مشکلی ندارم. مشکل در سطح بالاتری اتفاق می‌افتد٬ آنجا که دیگر این سطح از زبان تو را راضی نمی‌کند (و دقیقا مانند مراتب نیازهای مازلو که با ارضای یک نیاز٬ نیاز سطح بالاتری فعال می‌شود) دلت می‌خواهد که با زبان و ریزه‌کاری‌های آن بازی کنی. این هم دیگر کار کلاس رفتن نیست. نیاز به زمان طولانی و حضور در محیط و امثال این‌ها دارد. گیرم که به نظرم هیچ گاه موفقیت صددرصد حاصل نمی‌شود. به نظر حامد هم در بالا نگاهی بینداز. او دقیقا منظور مرا از این نارسایی درک کرده است.

  4. Amir Hossein گفت:

    dadash vaghean gol gorfi. In moshkeli hast ke man ham inja daram. Manam az lahaze zabane English ozam bad nis, ILI ro tamum kardam, Konkur zaban ro 100% zadam va … ama hargez unjoori ke mikhastam natunestam ba doostaye americaeem “be ghole khodemun” chaghsalamati konam. shayad kheyli vakhta az tahe del shad boodam o khastam shadimo ba doostaye kharejim ghesmat konam, ama nashod! masalan hamin ye mahe pish bud ke ba bachehaye Lab., raftim BBQ. Kheyli khosh gozasht va akharesh ke hame dashtim az ham joda mishodim, man be yeki az doostaye americaeem goftam “Omidvaram bazam zoodtar dore ham jam shim o hamo bebinim”. Midooni chi goft? goft “kei? emrooz? koja?!”
    shayad yeki az dalayelesh in bashe ke ma Iraniha kheyli zehnemoon pichide fek mikone, ama kharejiha va makhsoosan americaee ha kheyli sade fek mikonan, sade harf mizanan, sade mikhandan, va …

  5. دريا گفت:

    چیه؟! سخته؟!
    مخ زدن تو خارج راحت نیست؟!
    D:
    (;

دیدگاه شما