یکشنبه 22 فروردین 1389

این دنیای لعنتی


بحث بر سر خوبی یا بدی گودر (google reader) نیست. بحث این‌جاست که اعتیاد به گودر آدمی را به شکل وحشتناکی به سطحی‌خوانی و پراکنده‌خوانی عادت می‌دهد و یا بهتر است بگویم وامی‌دارد. گاهی وقتی برمی‌گردم و نگاهی به به‌اشتراک‌گذاشته‌های خودم می‌اندازم٬ از این‌که هیچ مسیر مشخص و محسوسی در آن وجود ندارد و اصولا بر سبیل “از هر چمن گلی” است شرمم می‌آید. تازه این به اشتراک گذاشته‌های من است. بگذریم از آن چیزهایی که دیگران به اشتراک می‌گذراند و ما را به دنبال خود می‌کشانند.

گودر آدم را همیشه به روز نگاه می‌دارد٬ درست. دوستان خوبی برایت دست و پا می‌کند که هر کدام حرف‌های شنیدنی زیادی برای گفتن دارند٬ این هم درست. اما در ذهنم حکایت همان اقیانوس به عمق یک وجب را دارد. حرف‌های شنیدنی و خواندنی که تمامی ندارد از این‌جا و آن‌جا. پس تکلیف چیست؟ گسترده شو٬ بدون عمق. بخوان٬ بدون جهت. پیگیر باش٬ چه چیزی را؟ خدا می‌داند.

برای من که مدت‌هاست یافتن زمانی برای مطالعه روزانه –به معنای دست گرفتن کتابی و لم دادن در تخت و خواندن- در دنیای کامپیوتر و اینترنت و فیس‌بوک و وبلاگ و هزار درد و بلای دیگر به مشکلی حل‌ناشدنی بدل شده است٬ گودر دردی را دوا نخواهد کرد. بر آن خواهد افزود.

همه این‌ها را که گفتم؛ نه گودرم را تعطیل می‌کنم و نه هیچ چیز دیگر را تغییر می‌دهم. قرار نیست چیزی عوض شود. گلایه‌ای بود از دنیایی که هر روز چیز جدیدی رو می‌کند تا تو را دورتر کند از خودت. از این‌که در تختت لم بدهی٬ کتابی را باز کنی و شادی یک آغاز زیر پوستت بدود.

نظرات بازدید کنندگان

  1. Muhammad گفت:

    اویس جان. ما هم داریم به نوشته های تو معتاد میشیم. خوب مینویسی. موفق باشی.

  2. soso گفت:

    گلایه ای نیست از بازکردن روزانه گاهک!!
    بازش می کنم و از خوندن اون چیزایی که تو ذهن دوستمه احساس خوبی بهم دست می ده!!
    علاوه بر نوشته های قشنگش انگاری که چند دقیقه ای رو با اون گذروندم!!
    (باز نگو کامنت نمی زارم!!)

دیدگاه شما