صافکاری بدون رنگ
این یادداشت را در ستون گاهکِ صفحهی آخر روزنامه شهروند از اینجا بخوانید.
شاید شما هم در بزرگراه صیاد شیرازی، چشمتان به این صافکارهای غیر مجازی افتاده باشد که تابلوهای کج و کولهای را در کنار بزرگراه علم کرده و خودشان هم همان دور و برها به انتظار مشتری پرسه میزنند. حضورشان با آن تابلوهای نازیبا، هم منظرهی بزرگراه را خراب کرده است و هم اصل وجودشان نوعی ناامنی را به دنبال دارد؛ چرا که کافیست برای کاری در حاشیه بزرگراه توقف کنید تا یکهو سر و کلهی چند تاییشان دور و برتان پیدا شود و همچنان که سراپای اتومبیلتان و خودتان را برانداز میکنند، بهتان پیشنهاد صافکاری بدون رنگ بدهند.
چند هفته پیش، در جای جای بزرگراه بیلبوردهای بزرگی نصب شد که از طرح ضربتی جمعآوری این صافکاریهای غیرمجاز خبر میداد. خبر در وهلهی اول البته نوید بخش و خوشحال کننده بود، اما برای مایی که دیگر با طرحهای ضربتیای از این دست خو کردهایم و میشناسمیشان، مثل روز روشن بود که این هم از آن طرحهایی است که تب تندش زود عرق میکند و بعد از چند هفته به فراموشی سپرده میشود. نشان به آن نشان که در هفتهی اول، ماجرا را سفت و سخت پی گرفتند و دیگر صافکاریای در حاشیه بزرگراه به چشم نمیآمد. در هفتهی دوم پیگیریها اندکی تق و لق شد و نرم نرم سر کلهی صافکارهایی که یکی دو هفته به مرخصی رفته بودند، در گوشه و کنار پیدا شد، ضمن اینکه چند تا از بیلبوردها هم با سنگ و تیزی پاره شده بود و دیگر جلای اول را نداشت. هفتهی سوم یا چهارم هم بود که کلا یبلبوردها را برچیدند و بزرگراه دوباره به تصرف برادران صافکار بدون رنگ درآمد و روز از نو، روزی از نو.
در فضای اجتماعی و انتظامی کشورمان، این اولین و آخرین طرح ضربتیای نیست که چنین آغاز و فرجامی داشته است. یک روز یکهو تصمیم میگیرند قلیانها را از قهوهخانهها جمع کنند، هفتهی بعدش اما همه چیز فراموش میشود و دوباره به وضع سابق بازمیگردد. یک روز یکهو میریزند در محلهای و معتادان و توزیع کنندگان مواد مخدر را قلع و قمع میکنند. مدتی بعد اما دوباره همان آش و همان کاسه در محل برپا میشود. یک روز یکهو تصمیم میگیرند مزاحمین نوامیس مردم را از خیابانها جمعآوری کنند، روز دیگر اما نشانی از این بگیر و ببند نیست. بی آنکه قصد قضاوت در مورد درستی یا نادرستی اصل این طرحها را داشته باشم –که بعضیشان به واقع نادرست است- شیوهی انجام آنها که یک روز اجرا میشود و روز دیگر از یاد میرود، جز وهن قانون و مجریان آن و بیاعتباری مقررات در نگاه شهروندان عایدی از پی نخواهد داشت.
بالاخره یک روز هم آقایان علاقمند به طرحهای اینچنینی باید متوجه شوند که جامعه و نظم عمومی آن بیش از آنکه نیاز به طرحهای ضربتی داشته باشد، نیازمند استمرار در اجرای طرحهای غیر ضربتی و قطعیت در اجرای قوانین است. وگرنه اگر به ضربت باشد، ما قهرمان حرکتهای ضربتی و البته فراموش کردنهای تدریجی هستیم.