در حاشیه
این یادداشت را در ستون گاهکِ صفحهی آخر روزنامه شهروند از اینجا بخوانید.
درباره داستان اسیدپاشی بسیار اینجا و آنجا صحبت شده و هر کس ماجرا را از نگاهی واکاویده است و شاید تکرار آن سخنان دیگر لطفی نداشته باشد. اما از میان تمام حواشی این حکایت تلخ، یکی که بیشتر از بقیه به چشمم آمد و برایم آزار دهنده شد، این بود که هم خود قربانیان و هم خانوادههای ایشان، و هم دیگرانی که خبر را نقل میکردند، در گفتوگوهایشان تا حد امکان تلاش میکردند قربانی را از منظر اخلاقی منزه نشان داده و به این ترتیب ثابت کنند که وی مستحق چنین اتفاقی نبوده است. برای مثال، پدر یکی از قربانیان دخترش را محجبهای معرفی میکرد که هیچ گاه نمازش ترک نشده بود و همیشه در کار خیر پیشقدم بود و با این مقدمات این سوال را میپرسید که گناه دختر من چه بوده است که چنین بلایی را سرش آوردند؟ یکی دیگر از قربانیان، خود را از خانواده مذهبیای معرفی میکرد که هیچٰگاه با پوشش نامناسب در جامعه ظاهر نشده بود و آن روز هم با لباس فرم دانشگاه در تردد بود و با این توضیحات، این ادعا که هدف جانیان افراد بدحجاب بوده است را رد میکرد. همسر یکی دیگر از قربانیان هم با اصرار بر این که نام همسرش افشا نشود، بر این نکته تاکید میکرد که همسرش شهروند محجبهای بوده و در اثبات این فضیلت همسرش، پای شهادت دوستان و آشنایان را هم به میان میکشید.
به اعتقاد نگارنده، توجیهاتی از این دست، بدترین شیوهای است که برای به تصویر کشیدن زشتی و نادرستی جنایتهای اینچنینی میتواند به کار گرفته شود. چرا که این بیان، ناخواسته این معنای مخالف بسیار نادرست را در ذهن متبادر میکند که اگر کسی این اوصاف و فضیلتها را نداشته و برای مثال از حجاب مناسبی برخوردار نبوده یا حسن شهرت نداشته باشد، ایرادی ندارد که قربانی چنین جنایتی شود. به عبارت دیگر، اگر چه قطعا مورد نظر گویندگان چنین نبوده است، اما نحوه بیان ایشان چنین است که انگار، نه به اصل ماجرا، که تنها به انتخاب خود یا عزیزانشان برای قربانی شدن در این جنایت معترض هستند و از این منظر است که آن برنمیتابند.
حادثه آنقدر هولناک است که نیاز به هیچ توضیحی در توصیف شخصیت قربانی ندارد. امنیت شهروندان، با هر مشی و عقیدهای، باید تامین شود و این تامین مقید به وجود هیچ وصفی نیست. همچنانکه قانون هم در برخورداری شهروندان از حقوق شهروندی، تفاوتی میان محجبه و بدحجاب، یا شهروند نیکوکار و بیخیر قائل نشده است.
در جامعهٰای که حتی ذهن شهروندان عادی هم نوعی تفکیک نانوشته را میان آحاد جامعه در برخورداری از ابتداییترین حقوق شهروندی پذیرفته است، و حتی قربانیان هم در توصیف ظلمی که بر ایشان رفته است، ناگزیر به توجیه اوصاف و خصایص شخصی و اعتقادی خود میشوند، زنگ خطری وجود دارد که باید برای درمان آن گامی به پیش نهاد.
با سلام
مدتهاست به سفارش دوستی مطالبتون رو میخونم. این یکی رو چندبار خوندم و هربار با تعجب بیشتر که نویسنده این مطلب همان نویسنده ای است که سفارش شده بودم مطالبشو بخونم. دوست عزیز، خانواده های این عزیزان به این دلیل این مطالب رو گفتن که شایع شده بود افراد بی حجاب طعمه این فرد بودن، و خانواده ها برای رد این اتهام چنین صحبتهایی بیان کردند. هیچ کس چه متدین و چه غیرمتدین حق نداره فکر کنه که افرادی که ظاهر اسلامی رو رعایت نمی کنند، مستحق چنین عذابی هستند. و قطعا خانواده های این عزیزان هم چنین فکری نداشتند و صرفا به همون دلیل و برای رفع اتهام از عزیزانشون این مطالب رو بیان کردند.
موفق باشید همیشه
ﺳﻼﻡ ﺩﻛﺘﺮﺟﺎﻥ..
اﻳﻨﺒﺎﺭﺑﺎ ﻧﻆﺮﺗﻮﻥ ﺩﺭﺭاﺑﻂﻪ ﺑﺎﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺳﻴﺪﭘﺎﺷﺎﻥ ﺑﺎﻧﻬﺎﻳﺖ اﺣﺘﺮاﻡ, ﻣﺨﺎﻟﻔﻢ….
ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎﻥ اﺗﻔﺎﻗﺎ ﺩﺭﺟﻬﺖ ﺭﺩاﺩﻋﺎﻱ اﺳﻴﺪﭘﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞبﺩﺣﺠﺎﺑﻲ,اﻭﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭﺑﻪ ﻛﺮاﺕ ﻋﻨﻮاﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ اﺻﻼ اﺳﻴﺪﭘﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﺪﺣﺠﺎﺑﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭاﻳﻦ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﺭا ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ, اﻧﻬﺎ ﻋﻜﺲ ﻭﭼﻬﺮﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺭا ﺑﺎﺣﺠﺎﺏ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﺸﺎﻥ ﺩاﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺩاﻣﻦ ﺯﺩﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺎﻳﻌﺎﺗﻲ…..
ﺭاﺳﺘﻲ ﺩﻭﺳﺘﻲ اﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮاﻳﻢ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ ﭼﻨﺪﻱ ﭘﻴﺶ, ﻋﺪﻩ اﻱ اﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻮاﺭاﻥ اﺻﻔﻬﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ اﺑﺘﻜﺎﺭ ﻋﻤﻠﻲ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻛﻪ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺳﻮاﺭﻱ ﺩﺭﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﻲ ﻣﻴﺪاﺩﻧﺪ ﻭاﻇﻬﺎﺭﺷﺮﻣﻨﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻨﻆﺮﻡ ﺣﺮﻛﺘﻲ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﻭﻟﻲ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻜﺴﻲ ﺭاﻫﻢ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﭘﺸﺖ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭘﺮاﻳﺪﻱ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ:
ﻗﺼﺪﺩاﺭﻡ اﻳﻦ ﻣﺤﺮﻡ ﺭا ﺷﻮﻡ ﺑﻴﺨﻴﺎﻝ ﻳﺰﻳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻔﺮﻳﻦ,ﻫﺮﭼﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﺭاﻓﺮﺳﺘﻢ ﺑﺮﻋﺎﻣﻼﻥ اﺳﻴﺪ
ﻭﺟﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﺮﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ اﻡ ﺑﺎﻧﻮ…
ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﻡ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻗﻀﺎ, ﻧﻴﺮﻭﻱ اﻧﺘﻆﺎﻣﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭﻋﺮﺽ ﺩﻭﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮاﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﭙﻲ ﺩﺭاﻳﺮاﻥ ﺭاﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻭﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ, ﻧﻪ ﺩﻭﺳﺎﻋﺖ,ﻧﻪ ﺩﻭﻫﻔﺘﻪ ﻻاﻗﻞ ﺗﺎ ﺩﻭﻣﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭاﻳﻦ ﻋﺎﻣﻼﻥ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺭا اﺯﺻﻔﺤﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻣﺤﻮ..
من هم توضیح دادم که این نحوهی بیان، ناخواسته معنای مخالف بدی دارد به آن شرحی که عرض شد.
یعنی تا حالا نتونستن اسید پاش رو دستگیر کنن؟!