فینگلیش را تحریم کنیم
این یادداشت را در ستون گاهکِ صفحهی آخر روزنامه شهروند از اینجا بخوانید.
فینگلیشنویسی هم از آن بلاهایی است که باید از شرش به خدا پناه برد. همهی ما در فضای مجازی دور و برمان آدمهای زیادی را میبینیم –و خدا نکند خودمان از همین قماش باشیم- که بی کمترین حساسیتی، قید فارسینویسی درست را زده و فینگلیش را جایگزین آن کردهاند و از این بابت کمترین شرم و درنگی را هم بر خود روا نمیدارند.
داستان عجیبی است. هیچ چیزمان با هیچ چیزمان نمیخواند: طرف چنان سنگ فرهنگ کهن ایرانی را به سینه میزند که گویی خود شخصا همنشین پادشاهان ایران باستان و همپیالهی شعرا و دانشمندان دوران بوده است. صفحهاش در شبکههای اجتماعی هم ملغمهای است از عکسهای پاسارگاد و کوروش کبیر و تندیس فردوسی و جملات بیربط و باربطی در ستایش فرهنگ و گذشته و تاریخ ایرانی. اما همین آقا یا خانم وطنپرست و دوستدار فرهنگ اصیل ایرانی حاضر نیست زحمتی به خود بدهد و دست از فینگلیشنویسی بردارد. پای صحبتش هم که مینشینی، دلایلی دارد که به نظر خودش منطقی میآید: زبان فارسی روی کامپیوترش نصب نیست یا سرعت تایپ فارسیاش پایین است یا صفحهکلیدش برچسب حروف فارسی ندارد و دهها توجیه دیگر از این دست که البته هیچ کدامش قابل قبول نیست.
دیدهاید بعضی چیزهای زشت و ناپسند، به دلیل تکرار و وفور، قبحشان میریزد و دیگر آنقدرها بد به نظر نمیآید؟ فینگلیشنویسی هم در فضای مجازی انگار به چنین بلایی گرفتار آمده است. دانشجوی کارشناسی ارشد به استادش ایمیل میزند و به فینگلیش گزارشی از پیشرفت پایاننامهاش میدهد و –با کمال تعجب- استاد هم به جای مواخذهی دانشجو به دلیل این بیاحترامی، به فینگلیش جوابی میدهد و از پیشرفت کار ابراز رضایت میکند. رییس در اتوماسیون اداری شرکت به فینگلیش کاری را به کارمند زیر دستش محول میکند و کارمند هم با همین زبان عجیب و غریب درخواست مهلت بیشتری برای انجام کار میکند. آقا عکسی را از خود در صفحهاش به اشتراک میگذارد و زیرش به فینگلیش زمان و مکان عکس را توضیح میدهد و دیگران هم زیرترش به همین زبان از تیپ و قد و بالای آقا تعریف میکنند. باورتان بشود یا نه، نمونههای عجیبتر و ترسناکتری هم رویت شدهاند که اشعاری از حافظ و سعدی و فردوسی و اینها را به فینگلیش مینویسند و دیگرانی هم بودهاند که زیرش به همین زبان از حسن انتخاب ایشان تعریف کرده و البته بر روان شاعر درودها فرستادهاند.
چارهی رفع چنین بلیهای، شاید یکی این باشد که هر کدام از ما که حساسیت و نگرانیای به این ماجرا داریم، مشیای برای خود تعریف کنیم و بر اساس آن، به هیچ پیام فینگلیشی جواب ندهیم و هر چیزی را هم که چنین رنگ و بویی دارد تحریم کنیم. این مشی، اگرچه ممکن است در نگاه اول به مذاق بعضی دوستان و آشنایانمان خوش نیاید و سبب دلخوریهایی شود، اما نرمنرم جای خود را در روابطمان با آدمهای دور و بر باز میکند و چه بسا جمع این برخوردها در گذر زمان بتواند منشا تغییراتی شود.
اگر صفحه کلیدمان فارسی ندارد یا سرعت تایپمان پایین است و آزارمان میدهد، یا باید مشکل را حل کنیم و یا اینکه پیاممان را به انگلیسی یا هر زبان دیگری بنویسیم که هویت و رسمیتی داشته باشد. ولی فینگلیش هیچ کدام از این هویت و رسمیت را ندارد و در بیشتر مواقع، تنها نتیجهی تنبلی و بیتوجهی مایی است که در دفاع از راست و دروغهای تاریخی و فرهنگی کشورمان رگ گردنمان ورم میکند، اما حاضر نیستیم زحمت به این کوچکی را بر خود هموار کنیم و فارسی را آنگونه که درست است بنویسیم.
سلام. من رهامم فک کنم یادتون باشه پسر مریم صابریان هستم خواستم اگه میشه چند صباحی در مورد این وبلاگ جالب و مفیدتون با هم صحبت داشته باشیم اگه بشه ممنون
سلام رهام عزیزم. خیلی خوشحال شدم از پیامت. حتما. 🙂
“گویی خود شخصا همنشین پادشاهان باستان ایران بوده”
بسیار جالب بود این قسمت
با کسب اجازه از فقها چه خوب میشود که از حکم این مطلب، قیاسی ترتیب داد و اصطلاح کم انرژی ” خسته نباشید ” را نیز تحریم نمود.
پاینده باشید.
kheyli amoozande bood. merci
سلام
من نفهمیدم چرا نمیشه به چشم یک زبان بهش نگاه کرد. اگر همه میخواستن از ابتدا زبان خودشونو از هر دخالت زبان های دیگر حفظ کنند اینطوری نبود که الان دو سه تا زبان بیشتر نداشتیم؟
البته شاید اونطوری جالب تر بود!
اینجوری نباید قضاوت کرد مثلا من شخصا یک نامزدی دارم که حروف فارسی نمیشناسه
منم انگلیسیم ضعیفه
راهی جز فینگلیش نمیمونه
ولی نظرتون رو قبول دارم و حتما کلاس زبان انگلیسی ثبت نام میکنم….